Thursday, March 29, 2007

بر پا خیز،ازجا کن،بنای کاخ دشمن


El pueblo unido jamás será vencido
بر پا خیز،ازجا کن، بنای کاخ دشمن



El pueblo unido jamás será vencido, بر پا خیز،ازجا کن،بنای کاخ دشمن
el pueblo unido jamás será vencido... بر پا خیز،ازجا کن،بنای کاخ دشمن
De pie, cantarشد در جهان حلول بندگي
que vamos a triunfar.اگر شود صدای ما یکی
Avanzan yaبه دست تو
banderas de unidad.به رای مشت تو
Y tú vendrásرهایی جهان زطوق ظلم و جور
marchando junto a míبه پا کنیم قیام مردمی
y así verásرها شویم ز قید بندگی
tu canto y tu bandera florecer



, la luzde
un rojo amanecer
anuncia ya
la vida que vendrá.
De pie, lucharشد در جهان حلول بندگی
el pueblo va a triunfar. اگر شود صدای ما یکي
Será mejorبه دست تو
la vida que vendrá به رای مشت تو
a conquistarرهایی جهان زطوق ظلم و جور
nuestra felicidadبه پا کنیم قیام مردمی
y en un clamorرها شویم ز قید بندگی
mil voces de combate se alzarán
dirán
canción de libertad
con decisiónla
patria vencerá.
Y ahora el puebloهمکاریم،همراهیم،همرزمیم،همسازیم
que se alza en la luchaجان برکف برخیزیم
con voz de giganteبرخیزیم،پیروزیم
gritando: ¡adelante
El pueblo unido jamás será vencido, بر پا خیز،ازجا کن،بنای کاخ دشمن

el pueblo unido jamás será vencido... بر پا خیز،ازجا کن،بنای کاخ دشمن


La patria estáزهر کجا نشان ز ثروت است
forjando la unidadز حاصل تلاش کارگر است
de norte a surزمین خریم ز رنج برزگر
se movilizaráز همتش شود ز دانه خرمنی
desde el salarبه پا کنیم قیام مردمي
ardiente y mineralرها شویم زقید بندگی
al bosque australاگرشود صدای ما یکی
unidos en la lucha y el trabajoبه دست خود شرربه پاکنیم
iránla patria cubrirán,تلاش تو به جاودان نهیم
su paso yaبه پای خلق
anuncia el porvenir.جان خود فدا کنیم
De pie, cantarبه پا شود قیام مردمی
el pueblo va a triunfarرها شویم ز قید بندگی
millones ya,هم پاییم،همراهیم،همرزمیم،همسازیم
imponen la verdad,جان بر کف برخیزیم
de acero sonبرخیزیم،پیروزیم
ardiente batallón
sus manos van
llevando la justicia y la razón
mujer
con fuego y con valor
ya estás aquíjunto al trabajador.

El pueblo unido jamás será vencido, بر پا خیز،ازجا کن،بنای کاخ دشمن

el pueblo unido jamás será vencido... بر پا خیز،ازجا کن،بنای کاخ دشمن

فایل صوتی موزیک(بر پا خیز،ازجا کن،بنای کاخ دشمن)که قبل از انقلاب سال 1979 توسط کنفدراسیون دانشجویان ایران به فارسی سروده وخوانده شد،
http://www.iranian.com/Revolution/audio.html
و ترانه ی اصلی توسط
Sergio Ortega, 1970 (Chile)
خوانده وسروده شد


Monday, March 26, 2007

آفتاب زندگي شان گرمي ندارد

ساعتها و ماههاي ماه گذشت که سال غريب 85 جايش را به نوروز (کهنه روز)86 دهد
اين را بهتر از خيلي افراد مي دانم که نوروز ،عيدي باستاني و کهن است اما سخن من کاري به ظواهر ندارد به بطن مي نگرم:فرض بر اين مي کنم که سفره ي هفت سيني به پا است:سبزه،سرکه،سمنو،ماهي،شمع،چراغ و بانگ شيپور عيدو....خانواده اي را پدري خرجي ميدهد،حال به سرسفره نشسته اند.نمي دانم اين سفره ي سبز وسرخ ونارنجي براي شاديشان کافي ست؟آيا رقصيدن يک ماهي در تنگ يا بوي خوش سبزه ها براي شادي يک خانواده ي کارگر کافي ست؟؟
بچه ها صورت پدر ومادر را مي بوسند پدر مي خواهد تمام دنيايش را به آنها عيدي دهد اما چه کند؟کارفرماي جيره خوار حکومتي او
دنياي کارگر را بلعيده است،تمام سهم او از زندگي را گرفته است،پدر خيره مي ماند به صورت پوسيده ي همسرکه مي جنگد تا روزهاي آخر، پدرخيره مي ماند يه رقص دو ماهي درون تنگ آب.باخود مي انديشد نکند که اين ماهي ها هم همچو من درون قفس تنگ باشند نکند
که اين تنگ بلور برايشان نفس گير باشد
چه حالتي به شما دست ميدهد وقتي اين تصاوير را مي بينيد؟چه بايد کرد؟
مي گويم:آري بايد از جان نيز گذشت،فقط براي يک چيز،براي بازگشت پرستوها به آشيانه ي آرام خود

چند عکس که سال 85 را به خوبي به تصوير ميکشد








http://www.havari2.blogfa.com/عيد آمد و ما خانه ی خود را نتکانديم

Sunday, March 25, 2007

یاد و خاطره ی قربانیان راه آزادی سال 67 را زنده نگه می داریم



(دیوار)
http://alitroleum.blogfa.com آدرس وبلاگ فيلتر شده ي من


نگاهم رابه دیواری پرزنفرت وخون گشوده ام

دیواری که تکیه گاه بودنه سنگرگاه

تکیه گاه بود برای پاشیدن خون یاران

نه آرامگاه

دیواری با تجربه ای فزون تر ز امثال من

نگران به دیدن دوباره ی افرادی همچو من

دیوار نیز خسته بودزیرا که در رگه های بی عبورش،لخته های خون ریشه کرده بود

دیوار همواره دیده بودگلهای سرخی که بر اندامش پرپرمی شدند

اما دیوارهمچنان سرپا بود

تا این انسان ستیزان،انسان را بر روی آن به سخره گیرند

تا طلوع دوباره ی آفتاب را بر چشمشان بگیرند

و دیوار همچنان نگران و نالان بودآرزو می داشت

دیوار کاه گل مزرعه ای بودنه دیوار سخت و هولناک قتلگاه

آرزو داشت و فریاد می کردکه هرگز دیواری نبود

آه ،،دیوار نیز از دیدن چهره ی سخت خود نالان بود

دیوار به آن سوی چهره ی تو در توی خود اندیشه کرد

و چاره ای ندیدچرا که گرگان بی شماری را بر برجک خود می دید و می دید

اما امید تازه ای در رگهایش جوشید

آری سپاه سرخ سینه چاک دیگری دید

سینه سرخان ،آوازه خوان می سرودند : برخیز ای داغ لعنت خورده

علی سالکی.27/12/85

در آخرین روزهای سال 85 ،یاد و خاطره ی قربانیان راه آزادی سال 67 را زنده نگه می داریم و بر ره سرخ آنان استوار خواهیم ماند و بر آنان که این کشتار بی رحمانه را به راه انداختند می گوییم:

به سرخی هر ستاره اکنون

نشسته بر تن شب

نشان صبح سپید.