Tuesday, March 24, 2009
Friday, March 6, 2009
Iran: Fear of torture and other ill-treatment
AMNESTY INTERNATIONAL::
Iran: Fear of torture and other ill-treatment
The four students named above, and possibly others, affiliated to the students’ rights body, Students for Freedom and Equality (Daneshjouyan-e Azadi Khah va Beraber Talab), were arrested on 01 March and have reportedly been transferred to Evin prison. Amnesty International fears that they are at risk of torture or other ill-treatment while in detention.
Friday, February 20, 2009
انتخابات سال هشتاد وهشت و مجریان آن
سخن بر سر این نیست که آیا پارلمان بورژوائی مدت مدیدیست وجود دارد یا مدت کوتاهی، بلکه سخن بر سر این است که توده های زحمتکشان تا چه حدی آمادگی آن را دارند(چه از لحاظ سیاسی و چه عملی) که نظام نوینی را بپذیرند و بساط پارلمان بورژوا-دموکراتیک را برچینند لنین-سال1920
اگر نگاهی به جراید و خبرگزاری ها داشته باشیم.خواهیم دید که گزارشی منتشر شد مبنی بر این که بیش از یک میلیارد دلار!! در خزانه دولت واریز نگردیده است و در سوی دیگر همه ی صاحب منصبان با انتشار این خبر از چرایی و چگونگی این ماجرا اظهار بی اطلاعی و تعجب ! می کنند.ودر طرف دیگر در ذهن توده ی زحمتکش جای پرسشهایی باز میگردد و افسوس و صد افسوس که هیچ هنگام جای خالی جوابها به این پرسشها برای آنان برطرف نمی شود.چرا؟به راستی چرا و چگونه این اتفاقات صورت می گیرد و هیچ گونه بررسی هدفمند( و نه از نوع دروغین و کاذب آن)صورت نمی گیرد.براستی منافع چه کسانی و یا به کلام کامل تر منافع چه قشر و طبقه ی خاصی ایجاب می کند که این گونه بی سر وصدا ،دار وندار فرد به فرد زحمتکش این جامعه به تاراج برود و هر روز حال و آینده ی طبقه ی کارگر سیاه تر گردد؟
اری،دولت کسری بودجه بالا می آورد و بورژوازی حاکم که دست اندرکاران دولت هستند سود میبرند.به چه صورت؟با به کاربردن قراردادهای قلابی توسط اشخاصی که از زیر و رو ورمز وراز تمام این سودهای بی انتها با خبرند وبه نفع خود در حسابهایشان واریز می کنند!دوستان اگر ما نیز در میان آنها بودیم یقینا به این نکته پی میبریم که اعضای اکثریت حاکمیت چه منافعی به عنوان مصرف کنندگان و سهامداران این مبالغ هنگفت دارند.((از نظر کارل مارکس دو نوع عطش به ثروتمند شدن در جامعه نمود پیدا میکند:1- ثروتمند شدن و سرمایه دار ساختن از راه تولید(از نوع تولید سرمایه داری)2-ثروتمند شدن از طریق دزدیدن ثروت عمومی و ثروت موجود دیگری که این ثروت اندوزی در همه ی سطوح جامعه از حاکمیت تا کافه هایی که پاتوق دزدان است ،آشکار می گردد))حال قضاوت با شماست که حاکمان سرمایه در ایران کدام نوع از ثروت اندوزی را با خود به یدک می کشند؟!
اما با این وجود و با کسری های بودجه ای که دولت به آن دچار شده است،رویداد اقتصادی با اهمیتی نیز در حال وقوع است:و آن از میان بردن یارانه های پرداختی توسط دولت در بخش های مختلف است که هر از چند گاهی توسط اعضای دولت مطرح می گردد...و اذهان مردم را به صورت مستمر با این رویداد آمیخته می کنند و به اصطلاح باعث ایجاد آمادگی در جامعه در مواجه با این رویداد میشوند. وباید به انتظار نشست که افراد جامعه با مشاهده ی این رویداد چه تصمیمی خواهند گرفت:آیا با شور و اعتراض عمومی به مقابله خواهند رفت و یا همواره خاموش می مانند؟برای جواب به این سوال مشاهده ای پیش روی ماست:با دیدن هر باره ی نیروهای نظامی و کماندو در تمامی معابر پر رفت و آمد عمومی اعم از چهار راهها ،میادین ،دانشگاه ها و با بهره برداری از طرح جدیدی به نام((مبارزه با تحولات اجتماعی)) به این نتیجه خواهیم رسید که حاکمیت خود را آماده ی آن روزی کرده که با اعلام برنامه های اقتصادی و سیاسی که به یقین بر ضدیت با زندگی طبقه کارگر و زحمتکش است؛پاسخ مناسبی را به این اعتراض ها بدهد و با اقدام به ایجاد فضایی نظامی و رعب آور در سر تا سر شهر بر خروش اکثریت جامعه غلبه نماید و به قولی اعتراض ما را در اولین نطفه های به وجود آمده در ذهنمان در سر همان اولین چهار راه خفه نماید! وگرنه تا دیروز که نیروهای راهنمایی ورانندگی به تنهایی اقدام به عملیات های خود می کردند ،چگونه شد که یک باره در کنار هر نیروی راهنمایی و رانندگی یک فرد نظامی و کماندو وبسیج گماشته می شود؟!این نشا ن از پلیسی نمودن فضای اعتراضی جامعه دارد و در جهت هرچه تنگ تر نمودن این فضا کوشش می شود.نظر من بر این است که این اقدام و رویداد اقتصادی تا قبل از انتخابات سال 88 صورت نخواهد گرفت چرا که امروز برای حاکمیت روز به انجام رسانی پروژه های به اصطلاح بزرگ با شعار های پر طمطراق است،روز پرتاب ماهواره ی ((امید))است و نه نا امید کردن اقشار مردم و به خصوص زحمتکشان از وضعیت موجود و فراروی آنها به سوی مبارزه بر علیه وضع موجود...والتر بنیامین میگوید:در دنیا خروارها ((امید))است ،اما نه برای من.
اما ما به روشنی می بینیم نظام بورژوازی هر چه فضا را قبل از انتخابات بخواهد پر زرق و برق و آرامش دهنده و امید وار کننده به طبقه ی کارگر بقبولاند این طبقه با انجام اعتراضات وسیع خود در چندین روز اخیر در نقاط مختلف کشور سعی در برهم زدن این شرایط گول زننده دارند.فقط نیاز داریم یک نگاه اجمالی و نه جزء به جزء به این اعتراضات بیندازیم.
اما حاکمیت در آستانه ی انتخابات دیگری است و بعد از 30 سال فرو کردن میخ خود بر سرنوشت تمامی انسانها ،مانند تمام سالهای دور یا نزدیک،جامعه را چشم انتظار و وامانده ی روز انتخابات میخواهد نشان دهد...با پا به عرصه گذاشتن افراد مطرح کاروان اصلاح طلب همچون خاتمی و در کنارش اصحاب اصلاح طلب او که خبر کاندیداتوری او را در بوق وکرنا می کنند که:خاتمی برگشت،چرا که او را جامعه طلب کرده است.نه آقایان او را تناقضات درونی شما طلب کرده است که شما را رو به انزوا و از هم پارگی می برد.و میخواهید این مهره ی تمام عیار خود را که تمام وعده هایش برای ما انسانهای آزادیخواه و برابری طلب به پوچی تبدیل گشته است،علم کنید.اما ما در سوی دیگر مطمئنا اگر در بررسهای خود در مورد مسئله انتخابات به یک اکتشاف نظری و در پی آن به یک کنش اجتماعی مناسب در باب وظیفه ی خودمان برسیم میتوانیم یک حرکت خاص خود را اجرایی کنیم.حال باید به راه حلی برسیم:با مشاهده ی حرکاتی که از طرف نامزدهای انتخاباتی که به صورت جسته و گریخته خود را مطرح می کنند و یا جبهه ی طرفدار آنها در جهت نفع آنان برای رسیدن به مقام کاندیداتوری و نهایتا رئیس جمهوری تبلیغ می نماید،آموزنده ترین وجه نظام بورژوازی و مناسبات سرمایه داری با شعارها و روشهای آنان در ایران آشکار می گردد.اما در طرف مقابل و در بعضی از جریانات در تضاد با مسئله انتخابات و به قولی نمایش هرساله ی این مراسم(( ملی و دموکراسی گونه!!))جریاناتی وجود دارند که با تبلیغ و تهیج و یا به ندرت با حرکتهای حساب شده به مقابله می روند که در این راه جز صرف انرژی و پتانسیل بیش از حد مردم بی خبر که در جریاناتی از قبیل (ما هستیم!) و جریانات سلطنت طلب فعالیت می کنند،چیزدیگری به دنبال ندارد،که پرونده ی آنان برای اکثریت آگاه طبقه ی زحمتکش مختومه است.در دسته ی دیگر افرادی هستند که در وحله ی اول خواهند گفت: دوستان ما زورمان نمی رسد!!...در این سخن آنها مفهومی ساده نهفته است:آری می خواهند سکوت و خفه خون گرفتن خود را با این جمله توجیح نمایند.دوستان سخن من با شماست،مبارزه کجا معنا پیدا می کند؟آیا آن زمان که قدرت ما هم از لحاظ نظری و پراتیک(عمل انسانی) بر مخالفانمان می چربد و یا همه رفیقان و یاران ما هستند؟نه...قطعا خیر...برای مبارزه باید شرایط عینی و شرایط ذهنی برای طبقه ی فرو دست و کارگر به صورت آگاهی و کنش اجتماعی جلوه نماید،تا در مواقع بحرانی و در شرایط آخرین در بحرانهای انقلابی ،این طبقه،این مرحله از حرکت اعتراضی طبقه خود را به دست گیرد،نه این که توسط عوامل آشکار و نهفته ربوده شود.در غیر این صورت مطمئن باشید اگر انتخاباتی باشد و برای طبقه ی کارگر به صورت ساختگی آن جلوه کند رای آنها در صندوق ها ریخته خواهد شد و آن هم در صندوق های بورژوازی..چرا؟چون شرایط ذهنی آماده نشده است چون کارگر در کنار هم طبقه ای خود،آگاهی درمورد روابط آنها و کارفرما ومناسبات پیشرفته ی دیگر ندارد.چون رسانه ها و دروغ هایش در دست بورژوازی است و هر روز در تصمیمات کارگر می تواند هزاران برابر بیشتر از هر عاملی تاثیر بگذارد و کارگر را با حقوق های نا گرفته و معیشت و زندگی راکت و مرداب گونه به پای صندوق رای ببرد.
در آخر آنچه ما در این روزها و در انتخابات سال 88 باید به صورت هدفمند پیگیر آن باشیم:این چنین است:«کارل مارکس میگوید:آنچه پرولتاریا در جریان انقلاب فوریه(فرانسه) به دست آورد،فقط زمینه ای بود برای رهایی انقلابی خودش، ولی به هیچ وجه خود آن رهایی نبود»
طبقه ی کارگر در جریان خود آگاهی خود برای بدست آوردن پیش زمینه هایی برای رهایی خود از زنجیر های بورژوازی حاکم بر تمامی ارکان زندگی اش باید به صورت هدفمند دست به تدابیری بزند که بعد از به انجام رسانی این تدابیر،راهبردی بودن حرکت خود را به عنوان یک طبقه ی معترض و خواهان حق آزادی و برابری در جریان انتخابات به اثبات برساند.و با این حرکت در مسیر رهایی قطعی خود به دیگر جریانات و طبقات نشان دهد که با یک انتخابات هیچ گاه نمی توانند سرنوشت آنها را رقم خورده جلوه بدهند و تا چهار سال دیگر آنها را چشم انتظار انتخابات دیگر و وعده های واهی دیگر بگذارند
اگر نگاهی به جراید و خبرگزاری ها داشته باشیم.خواهیم دید که گزارشی منتشر شد مبنی بر این که بیش از یک میلیارد دلار!! در خزانه دولت واریز نگردیده است و در سوی دیگر همه ی صاحب منصبان با انتشار این خبر از چرایی و چگونگی این ماجرا اظهار بی اطلاعی و تعجب ! می کنند.ودر طرف دیگر در ذهن توده ی زحمتکش جای پرسشهایی باز میگردد و افسوس و صد افسوس که هیچ هنگام جای خالی جوابها به این پرسشها برای آنان برطرف نمی شود.چرا؟به راستی چرا و چگونه این اتفاقات صورت می گیرد و هیچ گونه بررسی هدفمند( و نه از نوع دروغین و کاذب آن)صورت نمی گیرد.براستی منافع چه کسانی و یا به کلام کامل تر منافع چه قشر و طبقه ی خاصی ایجاب می کند که این گونه بی سر وصدا ،دار وندار فرد به فرد زحمتکش این جامعه به تاراج برود و هر روز حال و آینده ی طبقه ی کارگر سیاه تر گردد؟
اری،دولت کسری بودجه بالا می آورد و بورژوازی حاکم که دست اندرکاران دولت هستند سود میبرند.به چه صورت؟با به کاربردن قراردادهای قلابی توسط اشخاصی که از زیر و رو ورمز وراز تمام این سودهای بی انتها با خبرند وبه نفع خود در حسابهایشان واریز می کنند!دوستان اگر ما نیز در میان آنها بودیم یقینا به این نکته پی میبریم که اعضای اکثریت حاکمیت چه منافعی به عنوان مصرف کنندگان و سهامداران این مبالغ هنگفت دارند.((از نظر کارل مارکس دو نوع عطش به ثروتمند شدن در جامعه نمود پیدا میکند:1- ثروتمند شدن و سرمایه دار ساختن از راه تولید(از نوع تولید سرمایه داری)2-ثروتمند شدن از طریق دزدیدن ثروت عمومی و ثروت موجود دیگری که این ثروت اندوزی در همه ی سطوح جامعه از حاکمیت تا کافه هایی که پاتوق دزدان است ،آشکار می گردد))حال قضاوت با شماست که حاکمان سرمایه در ایران کدام نوع از ثروت اندوزی را با خود به یدک می کشند؟!
اما با این وجود و با کسری های بودجه ای که دولت به آن دچار شده است،رویداد اقتصادی با اهمیتی نیز در حال وقوع است:و آن از میان بردن یارانه های پرداختی توسط دولت در بخش های مختلف است که هر از چند گاهی توسط اعضای دولت مطرح می گردد...و اذهان مردم را به صورت مستمر با این رویداد آمیخته می کنند و به اصطلاح باعث ایجاد آمادگی در جامعه در مواجه با این رویداد میشوند. وباید به انتظار نشست که افراد جامعه با مشاهده ی این رویداد چه تصمیمی خواهند گرفت:آیا با شور و اعتراض عمومی به مقابله خواهند رفت و یا همواره خاموش می مانند؟برای جواب به این سوال مشاهده ای پیش روی ماست:با دیدن هر باره ی نیروهای نظامی و کماندو در تمامی معابر پر رفت و آمد عمومی اعم از چهار راهها ،میادین ،دانشگاه ها و با بهره برداری از طرح جدیدی به نام((مبارزه با تحولات اجتماعی)) به این نتیجه خواهیم رسید که حاکمیت خود را آماده ی آن روزی کرده که با اعلام برنامه های اقتصادی و سیاسی که به یقین بر ضدیت با زندگی طبقه کارگر و زحمتکش است؛پاسخ مناسبی را به این اعتراض ها بدهد و با اقدام به ایجاد فضایی نظامی و رعب آور در سر تا سر شهر بر خروش اکثریت جامعه غلبه نماید و به قولی اعتراض ما را در اولین نطفه های به وجود آمده در ذهنمان در سر همان اولین چهار راه خفه نماید! وگرنه تا دیروز که نیروهای راهنمایی ورانندگی به تنهایی اقدام به عملیات های خود می کردند ،چگونه شد که یک باره در کنار هر نیروی راهنمایی و رانندگی یک فرد نظامی و کماندو وبسیج گماشته می شود؟!این نشا ن از پلیسی نمودن فضای اعتراضی جامعه دارد و در جهت هرچه تنگ تر نمودن این فضا کوشش می شود.نظر من بر این است که این اقدام و رویداد اقتصادی تا قبل از انتخابات سال 88 صورت نخواهد گرفت چرا که امروز برای حاکمیت روز به انجام رسانی پروژه های به اصطلاح بزرگ با شعار های پر طمطراق است،روز پرتاب ماهواره ی ((امید))است و نه نا امید کردن اقشار مردم و به خصوص زحمتکشان از وضعیت موجود و فراروی آنها به سوی مبارزه بر علیه وضع موجود...والتر بنیامین میگوید:در دنیا خروارها ((امید))است ،اما نه برای من.
اما ما به روشنی می بینیم نظام بورژوازی هر چه فضا را قبل از انتخابات بخواهد پر زرق و برق و آرامش دهنده و امید وار کننده به طبقه ی کارگر بقبولاند این طبقه با انجام اعتراضات وسیع خود در چندین روز اخیر در نقاط مختلف کشور سعی در برهم زدن این شرایط گول زننده دارند.فقط نیاز داریم یک نگاه اجمالی و نه جزء به جزء به این اعتراضات بیندازیم.
اما حاکمیت در آستانه ی انتخابات دیگری است و بعد از 30 سال فرو کردن میخ خود بر سرنوشت تمامی انسانها ،مانند تمام سالهای دور یا نزدیک،جامعه را چشم انتظار و وامانده ی روز انتخابات میخواهد نشان دهد...با پا به عرصه گذاشتن افراد مطرح کاروان اصلاح طلب همچون خاتمی و در کنارش اصحاب اصلاح طلب او که خبر کاندیداتوری او را در بوق وکرنا می کنند که:خاتمی برگشت،چرا که او را جامعه طلب کرده است.نه آقایان او را تناقضات درونی شما طلب کرده است که شما را رو به انزوا و از هم پارگی می برد.و میخواهید این مهره ی تمام عیار خود را که تمام وعده هایش برای ما انسانهای آزادیخواه و برابری طلب به پوچی تبدیل گشته است،علم کنید.اما ما در سوی دیگر مطمئنا اگر در بررسهای خود در مورد مسئله انتخابات به یک اکتشاف نظری و در پی آن به یک کنش اجتماعی مناسب در باب وظیفه ی خودمان برسیم میتوانیم یک حرکت خاص خود را اجرایی کنیم.حال باید به راه حلی برسیم:با مشاهده ی حرکاتی که از طرف نامزدهای انتخاباتی که به صورت جسته و گریخته خود را مطرح می کنند و یا جبهه ی طرفدار آنها در جهت نفع آنان برای رسیدن به مقام کاندیداتوری و نهایتا رئیس جمهوری تبلیغ می نماید،آموزنده ترین وجه نظام بورژوازی و مناسبات سرمایه داری با شعارها و روشهای آنان در ایران آشکار می گردد.اما در طرف مقابل و در بعضی از جریانات در تضاد با مسئله انتخابات و به قولی نمایش هرساله ی این مراسم(( ملی و دموکراسی گونه!!))جریاناتی وجود دارند که با تبلیغ و تهیج و یا به ندرت با حرکتهای حساب شده به مقابله می روند که در این راه جز صرف انرژی و پتانسیل بیش از حد مردم بی خبر که در جریاناتی از قبیل (ما هستیم!) و جریانات سلطنت طلب فعالیت می کنند،چیزدیگری به دنبال ندارد،که پرونده ی آنان برای اکثریت آگاه طبقه ی زحمتکش مختومه است.در دسته ی دیگر افرادی هستند که در وحله ی اول خواهند گفت: دوستان ما زورمان نمی رسد!!...در این سخن آنها مفهومی ساده نهفته است:آری می خواهند سکوت و خفه خون گرفتن خود را با این جمله توجیح نمایند.دوستان سخن من با شماست،مبارزه کجا معنا پیدا می کند؟آیا آن زمان که قدرت ما هم از لحاظ نظری و پراتیک(عمل انسانی) بر مخالفانمان می چربد و یا همه رفیقان و یاران ما هستند؟نه...قطعا خیر...برای مبارزه باید شرایط عینی و شرایط ذهنی برای طبقه ی فرو دست و کارگر به صورت آگاهی و کنش اجتماعی جلوه نماید،تا در مواقع بحرانی و در شرایط آخرین در بحرانهای انقلابی ،این طبقه،این مرحله از حرکت اعتراضی طبقه خود را به دست گیرد،نه این که توسط عوامل آشکار و نهفته ربوده شود.در غیر این صورت مطمئن باشید اگر انتخاباتی باشد و برای طبقه ی کارگر به صورت ساختگی آن جلوه کند رای آنها در صندوق ها ریخته خواهد شد و آن هم در صندوق های بورژوازی..چرا؟چون شرایط ذهنی آماده نشده است چون کارگر در کنار هم طبقه ای خود،آگاهی درمورد روابط آنها و کارفرما ومناسبات پیشرفته ی دیگر ندارد.چون رسانه ها و دروغ هایش در دست بورژوازی است و هر روز در تصمیمات کارگر می تواند هزاران برابر بیشتر از هر عاملی تاثیر بگذارد و کارگر را با حقوق های نا گرفته و معیشت و زندگی راکت و مرداب گونه به پای صندوق رای ببرد.
در آخر آنچه ما در این روزها و در انتخابات سال 88 باید به صورت هدفمند پیگیر آن باشیم:این چنین است:«کارل مارکس میگوید:آنچه پرولتاریا در جریان انقلاب فوریه(فرانسه) به دست آورد،فقط زمینه ای بود برای رهایی انقلابی خودش، ولی به هیچ وجه خود آن رهایی نبود»
طبقه ی کارگر در جریان خود آگاهی خود برای بدست آوردن پیش زمینه هایی برای رهایی خود از زنجیر های بورژوازی حاکم بر تمامی ارکان زندگی اش باید به صورت هدفمند دست به تدابیری بزند که بعد از به انجام رسانی این تدابیر،راهبردی بودن حرکت خود را به عنوان یک طبقه ی معترض و خواهان حق آزادی و برابری در جریان انتخابات به اثبات برساند.و با این حرکت در مسیر رهایی قطعی خود به دیگر جریانات و طبقات نشان دهد که با یک انتخابات هیچ گاه نمی توانند سرنوشت آنها را رقم خورده جلوه بدهند و تا چهار سال دیگر آنها را چشم انتظار انتخابات دیگر و وعده های واهی دیگر بگذارند
زنده باد آزادی،برقرار باد برابری
علی سالکی- ا/اسفند/87
علی سالکی- ا/اسفند/87
Sunday, February 15, 2009
محمد پورعبدالله را آزاد کنید
رفیق میدانم که احتیاج به خواب داری
در انفرادی و آن تنها به دور از حتی یک قلم و کاغذ تنها راه خواب است که می دانم حتی نمی گذارند آن را هم آسوده حس کنی
محمد این روزها همه ی خبرها به سان آوار بر سرم خراب شد از دستگیری تو تا....
رفیق می دانم روز به روز می خواهند عرصه را بر انسانیت و آزادیخواهی و برابری طلبی تنگ کنند.اما خودت هم میدانی که هرگز و هرگز نخواهند توانست
رفیق این چند روز همه ی خاطرات ،اشک هستند
و تنها سهم ما این است
اما آینده روی دیگری خواهد داشت
Sunday, January 4, 2009
اینجا اول خط است
وقتی چشمانت را می بندی
یک شب زمستانی به یاد می آید
بگشای آنان را
بگشای این دو کثیف را
اما وقتی آنان را باز می کنی!!
سیگار هست،دودی هست
که از انگشتانت ،از دستت بالا میروند
واین چروک خورده هارا می سوزانند
به آغاز بنگر،اینک پایان است
پایان همه چیز نه، رفیق!!
انتهای آی آی گفتن هایت هم نیست
راه درازی پیش است ،بیچاره
اینجا اول خط است
کدام از اینجا بریده ای گفته ،تو آخر خطی؟
غریبه ها،،سوراخ ها، چشمهایتان کورر!!
من اینجا هزاران چشم دارم،و انسانهایی که در خوابند...
بدبخت بی صدا اشک نریز
نکند که می خواهی بگویی ؟من غریبم!
نکند می خواهی بگویی این شب، تاریک است؟
نه احمق!!
شب هزاران ستاره دارد
تو آنها را کور می نگری
چرا جملات خود را فاصله می دهی؟
نکند که شعر می گویی؟؟
به چه درد آید؟...به درد مادرت؟؟!!
یاد بیمارستان افتادی با ساندویچ
نه آنجا همه سرکوب گشته اند.....حال تو بگو،کس باور نکند!
فقط به تو شصت خود را نشان میدهند...
گه خوردی!....کی؟؟
همین حال!....چرا؟؟
چون همه ی شما سگان درب قصابی هستید
یاد هدایت افتادی ؟،مردک،زنک
نه....نه.....
این حرفها از اتاق من،از حال من می آیند...نه قصابی!!
حال بگو با دشنه ات،مغز استخوانم را پاره کنند
استخوان مگر چیست؟..تاب بیاور
گناه تو چیست؟
زیاد می شنوی...زیاد می خوانی....و زیاده میگویی!
و صورتت و دهانت را وچشمهایت را
سیاهی می پوشاند.
یک شب زمستانی به یاد می آید
بگشای آنان را
بگشای این دو کثیف را
اما وقتی آنان را باز می کنی!!
سیگار هست،دودی هست
که از انگشتانت ،از دستت بالا میروند
واین چروک خورده هارا می سوزانند
به آغاز بنگر،اینک پایان است
پایان همه چیز نه، رفیق!!
انتهای آی آی گفتن هایت هم نیست
راه درازی پیش است ،بیچاره
اینجا اول خط است
کدام از اینجا بریده ای گفته ،تو آخر خطی؟
غریبه ها،،سوراخ ها، چشمهایتان کورر!!
من اینجا هزاران چشم دارم،و انسانهایی که در خوابند...
بدبخت بی صدا اشک نریز
نکند که می خواهی بگویی ؟من غریبم!
نکند می خواهی بگویی این شب، تاریک است؟
نه احمق!!
شب هزاران ستاره دارد
تو آنها را کور می نگری
چرا جملات خود را فاصله می دهی؟
نکند که شعر می گویی؟؟
به چه درد آید؟...به درد مادرت؟؟!!
یاد بیمارستان افتادی با ساندویچ
نه آنجا همه سرکوب گشته اند.....حال تو بگو،کس باور نکند!
فقط به تو شصت خود را نشان میدهند...
گه خوردی!....کی؟؟
همین حال!....چرا؟؟
چون همه ی شما سگان درب قصابی هستید
یاد هدایت افتادی ؟،مردک،زنک
نه....نه.....
این حرفها از اتاق من،از حال من می آیند...نه قصابی!!
حال بگو با دشنه ات،مغز استخوانم را پاره کنند
استخوان مگر چیست؟..تاب بیاور
گناه تو چیست؟
زیاد می شنوی...زیاد می خوانی....و زیاده میگویی!
و صورتت و دهانت را وچشمهایت را
سیاهی می پوشاند.
Saturday, November 29, 2008
در دفاع از روز دانشجو و آگاهي جنبش مستقل دانشجويي-1
زنده گان زندان نابرابري و خفقان به پا خيزيد
نگاهي به عقب اندازيد و خروشتان را روشنايي راهتان بنا كنيد.سرهايتان را به عقب بر گردانيد و به روزهايي كه همواره سخت وطاقت فرسا گذشت بنگريد.بيانديشيد روزي فرا خواهد رسيد كه بر ويرانه هاي اين دنياي كهن كه نابرابري و جهل وزندان آن را فراگرفته استخواهيد نگريست
زمان استبداد و بي عدالتي به سر خاهد رسيد و ما چه سرافرازانه از اين جنگ سخت بيرون خواهيم آمد
يك سال از روز سيزدهم آذر سال هشتاد و شش گذشته است و خاطره ي آن در اين مدت با ما بوده است خاطره ي روزي كه دانشگاه تهران مشخصا زير قدم هاي فرزندان ناخلف سرمايه داري به لرزه در آمد و آن روز با تمام شعارها و فريادهاي بي امان انسانهاي به خروش آمده نويد آينده ي روشن را بعد از گزران چندين سال سياه در دانشگاه براي جنبش دانشجويي داشت
آن روز گفتيم دانشگاه پادگان نيست حال نيز استوار بر خواسته هايمان مي ايستيم
آن روز گفتيم نه به سركوب داخلي و جنگ خارجي حال نيز آنرا به تو اي به ظاهر مسلط مي گوييم
و آن روز گفتيم زنده باد آزادي و برابري حال نيز و هميشه اين سخن را بر زبان مي رانيم تا واقعيت جامعه با آن پيوند خورد
بخود پيچي از وحشت روز ما/چو بيني به هر جا فرياد سرخ ما
زنده باد آزادي و برابري
Wednesday, June 25, 2008
غم نان اگر بگذارد
غم نان اگر بگذارد
صمد بهرنگی در کتاب کند و کاو در مسائل تربیتی ایران می گوید:معلمی یعنی فقط فرمولوار برنامه ی درسی و تحویل آن به شاگرد.معلم درسش را هم مثل یک دستگاه خودکار و ماشینوار می گوید.حساب کنی می بینی که بیشتر از هزار بار نادرشاه را درس گفته،هزار بار نادرشاه رابرده به هندوستان و هندیهای بیچاره را از دم تیغ بی دریغ او گذرانده و مفتخرانه((فاتح)) لقبش داده و برگردانده به ایران.
زندگی ماشینی برای تمام انسانها:
هیچ هنگام بورژوازی این شعار را به صورت عیان نخواهد داد.اما با کمی اندیشه و نظاره بر عینت ها و واقعیات خواهیم یافت که حرکات و رفتارهای اجتماعی انسانها که توسط جبر بورژوازی انجام می گیرداین شعار در سرلوحه ی کار قرن بیست و یکم قرار خواهد داد چون ضرورت وجود سرمایه داری وجود همین سیستم خودکار و خشک است.
مدارس و تمام مراکز آموزشی به دستگاهی تبدیل گشته اند تا مغز انسانها از کودک یا نوجوان و جوان نخست از تمام هویتهای انسانی پاک شود و در قدم بعدی با همان افتخارات نادر شاه،چه در زمان صمد بهرنگی و زمان ما ،و انقلاب بی فروغ اسلامی اللخصوص در زمان ما اشتغال گردد.و دیگر جایی نه برای معلم باشد که بر تاریخ و سرگذشت این جهان دلایل انسانی و دور از جهت گیری دهد و نه جایی برای شاگرد که هویت انسانی خود را بپروراند.
معلم به فکر نان است و از روی عادت همیشگی بر سرکلاس خواهد رفت و ازسرناچاری باز همان حرفهای تمام سالهای کاری خود را بیان خواهد کرد.چون اینجا دیگرهیچ شوقی نخواهد ماند.نه شوق آموزش بهتر و نه آگاهی دادن به شاگردان نپخته.تنها یک چیز می ماند تقلا زدن برای بدست آوردن یک تکه نان برای خانواده که به قول صمد بهرنگی از آن به صورت ((کانون مقدس حیات))!!! نام می آورد.و آن هنگام که از نبود حداقل رفاه به تنگ می آید و براین وضع موجود خروش میکند با سرکوبی صد چندان وقیحانه تر ازنظام آموزشی پوسیده روبه رو میشود.
هرگز نباید این چنین فرض نمود که با تصویب چند لایحه و قانون در حکومت،نظام آموزشی ما کاری بهتر ارائه خواهد داد.جدا شدن نظام آموزشی از قید و بندهای کهن و پوسیده تنها در گرو آزادی های اجتماعی است و این آزادی درگرو مبارزه ای بی وقفه و منسجم به دست خواهد آمد
جهان مدرن خود را اسیرافکار تفرقه انگیز،رقابتی و حرفه ای درباره ی آموزش و پرورش کرده است.و حتی یک لحظه به این امکان نمی اندیشد که آموزش وپرورش باید معطوف به آرمانهای برابری،یاری متقابل و ابراز خلاقیت باشد.تمام تلاشهای آموزش در این عصر،عصر سقوط انسانیت برای یک هدف است((هوشمندی)).اما در سرتا سر این نظام آموزشی خبری از خردمندی این سیستم نمی باشد. ولی ما چگونه می توانیم بر روی خرابه های این سیستم کهنه و خشک،بنایی تازه و نوین را بر پا کنیم در حالی که پندار خشک و منجمدی داریم. و همه ی سعی و تلاش ما درجهت فرو کردن آن در ذهن کودکان است؟به نظرمن این مسائل یاد شده خطیرتر وبسیار فوری تر از هر اقدامی برای یک دنیای بهتر است.چون این کودکان هستند که با دستان خالی امروز خود ،فرداها را بهتر خواهند ساخت.و در این بین برای ساختن یک نظام آموزشی بی طبقه که همگان از تمام امکانات و رفاه آموزشی برخوردار باشند ،ابتدا باید در جهت حمایت از جنبش های دموکراتیک و آزادیخواهی وبرابری طلبی درآییم که دغدغه ی آنها بهتر شدن تمام این موارد موجود است.
که دیگر آرزوی کودکان کوره پزخانه های حاشیه شهرها که در زیر مشقت کار استخوان می سایند؛دیدن تهران نباشد.که دیگر کودکیِ خود را در میان هجمه ی سنگینی از بوی تعفن ،کثافت و دود نگذراند.که دیگر کودکی برسر بی امکاناتی و بی مبالاتی رژیم خشک سرمایه،صورتش زیر آوار کلاس آتش گرفته ،نسوزد.که دیگر انسانی در حسرت کودکی خود در درون چرخ دنده های خرد کننده ی نظام سرمایه داری نباشد.
زنده باد آزادی و برابری
صمد بهرنگی در کتاب کند و کاو در مسائل تربیتی ایران می گوید:معلمی یعنی فقط فرمولوار برنامه ی درسی و تحویل آن به شاگرد.معلم درسش را هم مثل یک دستگاه خودکار و ماشینوار می گوید.حساب کنی می بینی که بیشتر از هزار بار نادرشاه را درس گفته،هزار بار نادرشاه رابرده به هندوستان و هندیهای بیچاره را از دم تیغ بی دریغ او گذرانده و مفتخرانه((فاتح)) لقبش داده و برگردانده به ایران.
زندگی ماشینی برای تمام انسانها:
هیچ هنگام بورژوازی این شعار را به صورت عیان نخواهد داد.اما با کمی اندیشه و نظاره بر عینت ها و واقعیات خواهیم یافت که حرکات و رفتارهای اجتماعی انسانها که توسط جبر بورژوازی انجام می گیرداین شعار در سرلوحه ی کار قرن بیست و یکم قرار خواهد داد چون ضرورت وجود سرمایه داری وجود همین سیستم خودکار و خشک است.
مدارس و تمام مراکز آموزشی به دستگاهی تبدیل گشته اند تا مغز انسانها از کودک یا نوجوان و جوان نخست از تمام هویتهای انسانی پاک شود و در قدم بعدی با همان افتخارات نادر شاه،چه در زمان صمد بهرنگی و زمان ما ،و انقلاب بی فروغ اسلامی اللخصوص در زمان ما اشتغال گردد.و دیگر جایی نه برای معلم باشد که بر تاریخ و سرگذشت این جهان دلایل انسانی و دور از جهت گیری دهد و نه جایی برای شاگرد که هویت انسانی خود را بپروراند.
معلم به فکر نان است و از روی عادت همیشگی بر سرکلاس خواهد رفت و ازسرناچاری باز همان حرفهای تمام سالهای کاری خود را بیان خواهد کرد.چون اینجا دیگرهیچ شوقی نخواهد ماند.نه شوق آموزش بهتر و نه آگاهی دادن به شاگردان نپخته.تنها یک چیز می ماند تقلا زدن برای بدست آوردن یک تکه نان برای خانواده که به قول صمد بهرنگی از آن به صورت ((کانون مقدس حیات))!!! نام می آورد.و آن هنگام که از نبود حداقل رفاه به تنگ می آید و براین وضع موجود خروش میکند با سرکوبی صد چندان وقیحانه تر ازنظام آموزشی پوسیده روبه رو میشود.
هرگز نباید این چنین فرض نمود که با تصویب چند لایحه و قانون در حکومت،نظام آموزشی ما کاری بهتر ارائه خواهد داد.جدا شدن نظام آموزشی از قید و بندهای کهن و پوسیده تنها در گرو آزادی های اجتماعی است و این آزادی درگرو مبارزه ای بی وقفه و منسجم به دست خواهد آمد
جهان مدرن خود را اسیرافکار تفرقه انگیز،رقابتی و حرفه ای درباره ی آموزش و پرورش کرده است.و حتی یک لحظه به این امکان نمی اندیشد که آموزش وپرورش باید معطوف به آرمانهای برابری،یاری متقابل و ابراز خلاقیت باشد.تمام تلاشهای آموزش در این عصر،عصر سقوط انسانیت برای یک هدف است((هوشمندی)).اما در سرتا سر این نظام آموزشی خبری از خردمندی این سیستم نمی باشد. ولی ما چگونه می توانیم بر روی خرابه های این سیستم کهنه و خشک،بنایی تازه و نوین را بر پا کنیم در حالی که پندار خشک و منجمدی داریم. و همه ی سعی و تلاش ما درجهت فرو کردن آن در ذهن کودکان است؟به نظرمن این مسائل یاد شده خطیرتر وبسیار فوری تر از هر اقدامی برای یک دنیای بهتر است.چون این کودکان هستند که با دستان خالی امروز خود ،فرداها را بهتر خواهند ساخت.و در این بین برای ساختن یک نظام آموزشی بی طبقه که همگان از تمام امکانات و رفاه آموزشی برخوردار باشند ،ابتدا باید در جهت حمایت از جنبش های دموکراتیک و آزادیخواهی وبرابری طلبی درآییم که دغدغه ی آنها بهتر شدن تمام این موارد موجود است.
که دیگر آرزوی کودکان کوره پزخانه های حاشیه شهرها که در زیر مشقت کار استخوان می سایند؛دیدن تهران نباشد.که دیگر کودکیِ خود را در میان هجمه ی سنگینی از بوی تعفن ،کثافت و دود نگذراند.که دیگر کودکی برسر بی امکاناتی و بی مبالاتی رژیم خشک سرمایه،صورتش زیر آوار کلاس آتش گرفته ،نسوزد.که دیگر انسانی در حسرت کودکی خود در درون چرخ دنده های خرد کننده ی نظام سرمایه داری نباشد.
زنده باد آزادی و برابری
علی سالکی
Thursday, May 22, 2008
جنبش مستقل دانشجویی از انقلاب فرهنگی تا 13 آذر سرخ
علی سالکی
حاکمیت ازگذشته تا حال با پیشبرد اهداف و فشارهای خود در درون دانشگاه سعی در مسدود کردن صدای ازادی خواهی و برابری
طلبانه دانشجویان کرده و تلاش نموده دانشگاه و جنبشهای دانشجویی را به جناحین قدرت متصل نماید و در خاموش کردن جنبشهای مستقل دانشجویی تلاشهای بسیاری نموده است .
حاکمیت این روند اعمال فشار را از ابتدای ظهورش تا به حال به اشکال گوناگونی بوجود اورده است. از سالهای اولیه به قدرت رسیدن با به وجود اوردن یک جو کاملا خفقان گونه و وحشتبار سعی در ارعاب دانشجویان و اساتید نمود. وبا یک به ظاهرانقلاب فرهنگی و تصفیه دانشجویان و اساتید مترقی وروشنفکراز دانشگاه، محیط غیر وابسته و مستقل دانشجوی را به محیطی سرد و خاموش و وابسته تبدیل کرد به عبارت دیگر با اعمال این امر فضای سیاسی دانشگاه را به چپاول در آورد و تنها جریان باقی مانده در دانشگاه،(خودی)های حاکمیت بودند.
در ادامه ی این پروسه ی اسلامیزه کردن و خودی نمودن دانشگاه ،از به وجود آمدن هرگونه اتحاد بین دانشجویان برای تشکیل جنبشی مستقل وپیشرو جلوگیری نمود.و دانشگاه را به مسلخ کده ای تبدیل نمود که دانشجو تنها می خواست و می بایست از این مکان خلاصی یابد اما در این حین و در اوایل انقلاب فرهنگی چه فریادهای پر خروشی بودند که توسط حاکمیت خاموش گشتند وباچسباندن جرایم مختلف به دانشجو و اساتید سعی در فشردن حلقوم آزادی خواهی و برابری طلبانه ی ایشان کردند.وچه شایسته و قابل قدردانی بودند کسانی تا فریاد آخر خود ،از پا ننشستند و مطالبات خود را هر چه رساتر بیان نمودند و چهره ی واقعی انقلاب فرهنگی را در آن سالها به صورت واضح و شفاف افشا نمودند البته در این بین نوک تیز پیکان حمله حاکمیت به سمت دانشجویان و اسانید چپ و مترقی بوده و هست.و با هدف گیری خود به سمت ایشان سعی در از میان بردن این جنبش خاموشی ناپذیر نمودند.
همانطور که با گذشت سالها و گذشتن از 18 تیر سال 78 ،جنبش دانشجویی بعد از چندین سال بار دیگر پرخروش ظاهر گشت.در این بین ما شاهد یک پروژه ی کاملا تکراری و شکست خورده از طرف حاکمیت هستیم.چرا که اینان با تفکری عبث که در آن سالها داشتند و پنداشتند که با انقلاب فرهنگی وجلوگیری کردن از ورود دانشجویان وا ساتید آزادی خواه توانستند این پژواک رهایی بخش را ساکت و خفه نمایند حال دوباره پا به عرصه گذاشته و با همان پیش فرض غلط و شکست خورده ،و به اشکال مختلف برای چندمین بار سعی دارند که این جو منفجر شده و معترض را خفه نمایند...اما و صد اما که سخت در اشتباهند
حاکمیت بااعلام برچسبهای ناروایی که دانشجویان به دنبال تشکیل کانونهای انحرافی و فساد سیاسی هستند،میخواهند با این موج وسیع و معترض مقابله کنند.وبا یک انگ سیاسی،دانشجوی مبارز را از صحنه خارج نمایند.
بدنبال دستاوردهای شوم انقلاب فرهنگی که همانا پاکسازی و جارو کردن دانشگاه از دانشجویان و اساتید معترض و غیر خودی است، ودر پی این دستاوردها ودر ادامه ی موج سرکوب و وحشت اقدام به دستگیری شماری از فعالین دانشجویی نمودند.که اکثر این بازدداشت شدگان را دانشجویان چپ رادیکال(آزادی خواه و برابری طلب ایران)تشکیل دادند و با این کار ارادتمندی و خاکساری خود را به درگاه اهداف انقلاب فرهنگی نشان دادند
آنان دانشگاه را به مثابه محل بروز عقلانیت و انسانیت نمیخواهند بپذیرند...بلکه آنجا را محلی برای رژه ی نیروهای نظامی وبسیج تبدیل کرده اند که تا هر وقت موجی از اعتراض در دانشگاه شروع گردید آن را در نطفه خفه کنند و این تحرکات را از پایه و اساس ویران کنند اما ما دانشجویان چپ رادیکال به درستی در روز دانشجو سرخ امسال نشان دادیم که فریادمان ،سکوت ناپذیر است و تاریخ جنبش دانشجویی و آن هم جنبش مستقل و مبارز برای دست یابی به اهداف رادیکال ،در سالهای مختلف همواره نشان داده است که هرگز تا رسیدن به اهداف رادیکال اجتماعی خود که همانا متحد گشتن با دیگر جنبش های اجتماعی از جمله زنان وکارگران برای تشکیل یکانقلاب اجتماعی است،هرگز از مطالبات خود کوتاه نخواهند آمد
حال با یک مقایسه بین سال 58 (با ظهور انقلاب فرهنگی) می خواهیم بدانیم این پروژه ی خالص سازی دانشگاه با خودی های حاکمیت ،تا چه حد باعث فوران و یا افول جنبش مستقل دانشجویی گشته است.
در ابتدای امر،اسلام سیاسی به دست عوامل اعمال این دستور(از جمله بنی صدر و دولت حاکمه) پا چپاول فضای اعتراضی دانشگاههای ایران،و به دنبال اجرای پروژه یی که توسط حکومت دیکتاتوری شاهنشاهی ناتمام مانده بود، وبا همان اهداف به دانشگاههای ایران هجوم آوردندودر چند روز فضایی کاملا متشنج ونظامی را به بار آوردند.و دانشگاه را که تا دیروز شعارها و پراتیک آن در راه آزادی وبرابری بود به سمت ارتجاع و پادگانی شدن کشاندند
در کنار این جریان سرکوبگر جنبشهای اجتماعی ،جریانهایی هم دست به دامان حاکمیت شده و با افشاگری های دروغین و غیر اخلاقی باعث تشدید این موج سرکوب شدند
دانشجویان خط امام(تحکیم وحدت) با توجه به شعار هایی که از آن روزها باقی گذاشته اند باعث جهت دهی این پروژه ی تصفیه گر وسرکوبگربه سمت دانشجویان وفعالین چپ شدند،از این شعارها میتوان این شعار را مثال زد:دانشجوی خط امام افشا کن/خلخالی مومن ما اعدام کن
و این جریان با حفظ اعتبار خود در دل حاکمیت ،به عنوان یکتا جنبش دانشجویی در برابر دیگر جنبشهای مستقل دانشجویی قد علم کرد
وحال با عنوان اینکه چپ های دانشگاه (که بعد از 30 سال دوباره به حرکت در آمده اند) غیر اخلاقی هستند
وتمام مشکلات را این چپها هستند که به وجود آورده اند به طور پنهانی هم دست حاکمیت شده وبرای رسیدن به هدفشان دست به دامن طبقه ی حاکم شده اند
حال وظایف ما در این هنگام بعد از سالها گذشتن از انقلاب فرهنگی ورسیدن به زمان خروش اعتراض جنبش های رهایی بخش به نظر من چنین است:
1. با وجود فضای پلیسی و امنیتی دانشگاه،ما دانشجویان که بر خود نام فعالین چپ دانشجویی می نهیم باید باورهای آزادی خواهانه و برابری طلبانه را با اتحاد بین جنبش دانشجویی و جنبش کارگری و زنان در بین توده ی عظیم مردم پر رنگ نماییم که دچار مشکلات آن سالها نگردیم
2. از فرصتها و حمایتهای پیش آمده که در سطح بین الملل بعد از 13 آذر سرخ امسال و با تلاش بی وقفه فعالین چپ دانشجویی صورت گرفت،حداکثر استفاده را بکنیم،و با در تماس بودن با جنبش های پیشرو و مترقی در سرتاسر جهان به پیشبرد آمال و خواسته های خود خواهیم رسید
3. با تدابیر صحیحی که درجهت یکپارچه نمودن جنبش مستقل دانشجویی انجام میدهیم حرکتهای تبعیض آمیز و تفرقه انداز حاکمیت ،که توسط جریانهای مختلف سر از دانشگاه ها در می آورند را،خنثی می نماییم
جمجمه ای هم در کار است،مغزی درآن
زندانی هم در کار است،انسانی درآن
دستهایی هم درکاراست،شکنجه ای با آن
دهه ی 60 هم درکاراست،خاوران هایی درآن
سکوتی هم درکاراست،شکستی درآن
فریادی هم درکاراست،پیروزی درآن
پرولتاریا هم درکاراست،رهایی برای آنان
صبحی هم درکاراست،سپیدی درآن
ستمی هم درکاراست،آزادی وبرابری راه حل آن
زنده باد آزادی وبرابری
دی ماه 86
حاکمیت ازگذشته تا حال با پیشبرد اهداف و فشارهای خود در درون دانشگاه سعی در مسدود کردن صدای ازادی خواهی و برابری
طلبانه دانشجویان کرده و تلاش نموده دانشگاه و جنبشهای دانشجویی را به جناحین قدرت متصل نماید و در خاموش کردن جنبشهای مستقل دانشجویی تلاشهای بسیاری نموده است .
حاکمیت این روند اعمال فشار را از ابتدای ظهورش تا به حال به اشکال گوناگونی بوجود اورده است. از سالهای اولیه به قدرت رسیدن با به وجود اوردن یک جو کاملا خفقان گونه و وحشتبار سعی در ارعاب دانشجویان و اساتید نمود. وبا یک به ظاهرانقلاب فرهنگی و تصفیه دانشجویان و اساتید مترقی وروشنفکراز دانشگاه، محیط غیر وابسته و مستقل دانشجوی را به محیطی سرد و خاموش و وابسته تبدیل کرد به عبارت دیگر با اعمال این امر فضای سیاسی دانشگاه را به چپاول در آورد و تنها جریان باقی مانده در دانشگاه،(خودی)های حاکمیت بودند.
در ادامه ی این پروسه ی اسلامیزه کردن و خودی نمودن دانشگاه ،از به وجود آمدن هرگونه اتحاد بین دانشجویان برای تشکیل جنبشی مستقل وپیشرو جلوگیری نمود.و دانشگاه را به مسلخ کده ای تبدیل نمود که دانشجو تنها می خواست و می بایست از این مکان خلاصی یابد اما در این حین و در اوایل انقلاب فرهنگی چه فریادهای پر خروشی بودند که توسط حاکمیت خاموش گشتند وباچسباندن جرایم مختلف به دانشجو و اساتید سعی در فشردن حلقوم آزادی خواهی و برابری طلبانه ی ایشان کردند.وچه شایسته و قابل قدردانی بودند کسانی تا فریاد آخر خود ،از پا ننشستند و مطالبات خود را هر چه رساتر بیان نمودند و چهره ی واقعی انقلاب فرهنگی را در آن سالها به صورت واضح و شفاف افشا نمودند البته در این بین نوک تیز پیکان حمله حاکمیت به سمت دانشجویان و اسانید چپ و مترقی بوده و هست.و با هدف گیری خود به سمت ایشان سعی در از میان بردن این جنبش خاموشی ناپذیر نمودند.
همانطور که با گذشت سالها و گذشتن از 18 تیر سال 78 ،جنبش دانشجویی بعد از چندین سال بار دیگر پرخروش ظاهر گشت.در این بین ما شاهد یک پروژه ی کاملا تکراری و شکست خورده از طرف حاکمیت هستیم.چرا که اینان با تفکری عبث که در آن سالها داشتند و پنداشتند که با انقلاب فرهنگی وجلوگیری کردن از ورود دانشجویان وا ساتید آزادی خواه توانستند این پژواک رهایی بخش را ساکت و خفه نمایند حال دوباره پا به عرصه گذاشته و با همان پیش فرض غلط و شکست خورده ،و به اشکال مختلف برای چندمین بار سعی دارند که این جو منفجر شده و معترض را خفه نمایند...اما و صد اما که سخت در اشتباهند
حاکمیت بااعلام برچسبهای ناروایی که دانشجویان به دنبال تشکیل کانونهای انحرافی و فساد سیاسی هستند،میخواهند با این موج وسیع و معترض مقابله کنند.وبا یک انگ سیاسی،دانشجوی مبارز را از صحنه خارج نمایند.
بدنبال دستاوردهای شوم انقلاب فرهنگی که همانا پاکسازی و جارو کردن دانشگاه از دانشجویان و اساتید معترض و غیر خودی است، ودر پی این دستاوردها ودر ادامه ی موج سرکوب و وحشت اقدام به دستگیری شماری از فعالین دانشجویی نمودند.که اکثر این بازدداشت شدگان را دانشجویان چپ رادیکال(آزادی خواه و برابری طلب ایران)تشکیل دادند و با این کار ارادتمندی و خاکساری خود را به درگاه اهداف انقلاب فرهنگی نشان دادند
آنان دانشگاه را به مثابه محل بروز عقلانیت و انسانیت نمیخواهند بپذیرند...بلکه آنجا را محلی برای رژه ی نیروهای نظامی وبسیج تبدیل کرده اند که تا هر وقت موجی از اعتراض در دانشگاه شروع گردید آن را در نطفه خفه کنند و این تحرکات را از پایه و اساس ویران کنند اما ما دانشجویان چپ رادیکال به درستی در روز دانشجو سرخ امسال نشان دادیم که فریادمان ،سکوت ناپذیر است و تاریخ جنبش دانشجویی و آن هم جنبش مستقل و مبارز برای دست یابی به اهداف رادیکال ،در سالهای مختلف همواره نشان داده است که هرگز تا رسیدن به اهداف رادیکال اجتماعی خود که همانا متحد گشتن با دیگر جنبش های اجتماعی از جمله زنان وکارگران برای تشکیل یکانقلاب اجتماعی است،هرگز از مطالبات خود کوتاه نخواهند آمد
حال با یک مقایسه بین سال 58 (با ظهور انقلاب فرهنگی) می خواهیم بدانیم این پروژه ی خالص سازی دانشگاه با خودی های حاکمیت ،تا چه حد باعث فوران و یا افول جنبش مستقل دانشجویی گشته است.
در ابتدای امر،اسلام سیاسی به دست عوامل اعمال این دستور(از جمله بنی صدر و دولت حاکمه) پا چپاول فضای اعتراضی دانشگاههای ایران،و به دنبال اجرای پروژه یی که توسط حکومت دیکتاتوری شاهنشاهی ناتمام مانده بود، وبا همان اهداف به دانشگاههای ایران هجوم آوردندودر چند روز فضایی کاملا متشنج ونظامی را به بار آوردند.و دانشگاه را که تا دیروز شعارها و پراتیک آن در راه آزادی وبرابری بود به سمت ارتجاع و پادگانی شدن کشاندند
در کنار این جریان سرکوبگر جنبشهای اجتماعی ،جریانهایی هم دست به دامان حاکمیت شده و با افشاگری های دروغین و غیر اخلاقی باعث تشدید این موج سرکوب شدند
دانشجویان خط امام(تحکیم وحدت) با توجه به شعار هایی که از آن روزها باقی گذاشته اند باعث جهت دهی این پروژه ی تصفیه گر وسرکوبگربه سمت دانشجویان وفعالین چپ شدند،از این شعارها میتوان این شعار را مثال زد:دانشجوی خط امام افشا کن/خلخالی مومن ما اعدام کن
و این جریان با حفظ اعتبار خود در دل حاکمیت ،به عنوان یکتا جنبش دانشجویی در برابر دیگر جنبشهای مستقل دانشجویی قد علم کرد
وحال با عنوان اینکه چپ های دانشگاه (که بعد از 30 سال دوباره به حرکت در آمده اند) غیر اخلاقی هستند
وتمام مشکلات را این چپها هستند که به وجود آورده اند به طور پنهانی هم دست حاکمیت شده وبرای رسیدن به هدفشان دست به دامن طبقه ی حاکم شده اند
حال وظایف ما در این هنگام بعد از سالها گذشتن از انقلاب فرهنگی ورسیدن به زمان خروش اعتراض جنبش های رهایی بخش به نظر من چنین است:
1. با وجود فضای پلیسی و امنیتی دانشگاه،ما دانشجویان که بر خود نام فعالین چپ دانشجویی می نهیم باید باورهای آزادی خواهانه و برابری طلبانه را با اتحاد بین جنبش دانشجویی و جنبش کارگری و زنان در بین توده ی عظیم مردم پر رنگ نماییم که دچار مشکلات آن سالها نگردیم
2. از فرصتها و حمایتهای پیش آمده که در سطح بین الملل بعد از 13 آذر سرخ امسال و با تلاش بی وقفه فعالین چپ دانشجویی صورت گرفت،حداکثر استفاده را بکنیم،و با در تماس بودن با جنبش های پیشرو و مترقی در سرتاسر جهان به پیشبرد آمال و خواسته های خود خواهیم رسید
3. با تدابیر صحیحی که درجهت یکپارچه نمودن جنبش مستقل دانشجویی انجام میدهیم حرکتهای تبعیض آمیز و تفرقه انداز حاکمیت ،که توسط جریانهای مختلف سر از دانشگاه ها در می آورند را،خنثی می نماییم
جمجمه ای هم در کار است،مغزی درآن
زندانی هم در کار است،انسانی درآن
دستهایی هم درکاراست،شکنجه ای با آن
دهه ی 60 هم درکاراست،خاوران هایی درآن
سکوتی هم درکاراست،شکستی درآن
فریادی هم درکاراست،پیروزی درآن
پرولتاریا هم درکاراست،رهایی برای آنان
صبحی هم درکاراست،سپیدی درآن
ستمی هم درکاراست،آزادی وبرابری راه حل آن
زنده باد آزادی وبرابری
دی ماه 86
به همراه فرزندان نا خلف سرمایه داری
علي سالكي
كسي با نام آزادي حرفهاي ناگفته ي خود را از درون زندان رجايي شهر كرج،با دانش آموزان مدرسه اي كه زماني درآن درس عشق و آزادي به كودكان مي داد،آغاز مي كند.از تمام رفقاي كودك خود مي خواهد كه روزهاي پر تپش كودكي را از خاطر نبرند،رقصهايي كه با نواهاي كردي ميكردند،از يادشان نرود.اما كساني مي خواهند كه اين كودكان به عزاي معلم خود بشينند.شادي و رقص و آواز هاي خود را از ياد ببرند.كودكي خود را در لابلاي فقر و تبعيض و تعصب مدفون كنند و تا دنيا دنياست غم نان خورند و آزادي وبرابري.
عده اي هم در اين بين به ما طعنه مي زنند كه زمان فعاليتهاي علني ،آكسيونها و... گذشته است و بايد تنها مبارزه ي فرهنگي كرد ،به درون روستا ها رفت و فرهنگ و آگاهي مردم را پررنگ كرد،و با اين عمل ضرب فشار نيروهاي ارتجاع را بر فعاليت هاي خود كم نمود.حرفشان درست است.ما بارها و هميشه به اين فعاليتها دست زده ايم به كوره هاي آجر پزي رفتيم به مراكز بازيافت زباله براي تدريس كودكاني رفتيم كه با سن كم مجبور به كارهاي مشقت باربودند.اما دوستان من نگاهي به اطراف خود كرده ايد؟مي خواهند معلمي را به جرم تدريس درس آزادي به كودكان به جرم دفاع از حقوق زنان و چندين جرم ساختگي ديگر بر بالاي چوبه ي دار ببرند! و شما به نشانه ي تاسف سرهايتان را تكان مي دهيد.نه رفقا هر عملي كه اين نظم موجود در نظام سرمايه داري كه همه امور را براي سود آنها مي خواهد و نه تامين خواسته هاي "انسان" را به خطر بياندازد،سركوب ميشود.به زير مشت ولگد وتوهين ميرود.اما اينجا مرحله اي است كه همان كودكان روستاهاي دور افتاده و همان كودكاني كه در كوره پزخانه ها زير فشار كار استخوان مي سايند،با خود فكر خواهند كرد آن معلم و فعالي كه براي آنها زحمت كشيد و حال به او انگ جنايتكار و ارازل واوباش و... مي زنند،چه در سر داشت و براي چه با او اين چنين كردند؟و پا در جاي پاي او خواهند گذاشت و نمي گذارند پرچم سرخ او بر زمين بماند.
آري با شما هستم شما خواهيد توانست ما را به بند بكشيد شكنجه كنيد در آخر به بالاي دار بريد اما با آن كودكان چه مي كنيد ؟هر كدام از آنها خواهند توانست فرزاد كمانگري ديگر شوند آزادي خواه و برابري طلبي ديگر شوند و حتي فراتر ازآن،با خروش خشم آيندگان چه مي كنيد كه در خاطرشان اعدام بهترين معلم و رفيق خود را دارند؟
همين حال به شما اخطار مي كنيم كه ما با نظم موجود شما سازش نخواهيم كرد و ديري نخواهد كشيد كه دوباره فرياد آزادي و برابري انسانها برسر اعمال ضد انساني شما قد علم خواهد كرد.ودر آن زمان هرگونه حركت خلاف انسانيت از قبيل اعدام وسنگسار و شكنجه را از ميان جامعه ي انساني پس خواهيم زد.
Tuesday, April 29, 2008
بیانه دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب اهواز
بیانه دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب اهواز
به مناسبت روز جهانی کارگر
به مناسبت روز جهانی کارگر
Wednesday, April 16, 2008
پيش به سوي اول ماه مه روز جهاني زحمتكشان جهان
برخيز اي داغ لعنت خورده
اطلاعیه دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب به مناسبت اول ماه مه
اول ماه مه برای طبقهی ما - طبقه کارگر - روز همبستگی جهانی است. این روز روزی است که پرچم و افق کارگری در جهان به اهتزاز در میآید. در همه جای گیتی از تهران و کرج و سنندج تا لوسآنجلس و پاریس و مسکو و از کابل و بغداد و قاهره تا تلآویو و آمستردام و همه جای جهان، یک پرچم و یک صدا بلند میشود «زنده باد همبستگی جهانی کارگران»، «زنده باد برابری، زنده باد آزادی». کارگران و مردم زحمتکش دنیا در یک صف و یک دل در خیابانهای شهرها رژه میروند و اعلام میکنند «ما انسان هستیم!»، ما ملت و مرز و قوم نمیشناسیم و هیچ تفرقهای را نمیپذیریم. ما کارگریم، به نام دین و ملت و قوم نمیتوانند ما را از هم جدا کنند. این شعارهای برجستهی اول ماه مه است، حتی اگر این شعار به این شکل واضح بر پرچمهای کارگران و مردم در این روز نوشته نشده باشد.
اول ماه مه ، روز جهانی کارگر و روز همبستگی جهانی طبقه کارگر ، امسال در حالی برگزار خواهد شد که حوادث مختلفی در سال گذشته بر جنبش کارگری و جنبش آزادی و رهایی انسان گذشته است.
در سالی که گذشت باز هم سرمایه داری افسار گسیخته ی ایران با تمام توان خود و تا جایی که توانست دست خود را به سوی سفره خالی کارگران دراز نمود و ولع تهوع آور خود را برای کسب سود بیشتر در ازای به فلاکت کشاندن کارگران و زحمتکشان این جامعه در سال گذشته هر چه بیشتر نمایان کرد و چهره خود را زمانی به وضوح عیان تر نمود که کارگران در هر اعتراضی نسبت به حقوق معوقه و دستمزدها با سرکوب سازمان یافته دستگاه روبرو گشتند. سالی که گذشت سال مبارزات طبقاتی در سطح گسترده ای در جامعه بوده و سالی بوده است که طبقه کارگر نسبت به حقوق واقعی خود آگاه تر شده و میداند که باید دست متعرض سرمایه داران به زندگیش را کوتاه کند.
در ایران طبق معمول هر سال علیرغم ممنوعیت برگزاری مراسم اول ماه مه، این مراسم در اشکال مختلف در محله و کارخانه و دانشگاه و ... برگزار میشود. ما دانشجویان آزادیخواه و برابریطلب چندین سال است که این مراسم را در دانشگاه برگزار میکنیم ویا در مراسم مستقل کارگران شرکت فعال میکنیم. امسال نیز ما دانشجویان آزادیخواه و برابریطلب به استقبال اول ماه مه میرویم. ما در کنار میلیونها کارگر و انسان در جهان این روز را گرامی میداریم. امید و تلاش ما این است که پرچم و افق این روز به افق همهی کارگران و انسانهای زحمتکش جهان تبدیل شود. تفرقههای قومی و ملی و مذهبی در میان کارگران و مردم جهان رخت بربندد و آزادی و برابری مردم در ایران و جهان متحقق شود.
اول ماه مه روز بزرگی برای طبقهی ما است. ما در این روز پرچم همبستگی جهانی طبقه کارگر و شعار "کارگران جهان متحد شوید" را برافراشته نگاه خواهیم داشت.
به امید اول مه هر چه باشکوه تر
دانشجویان آزادیخواه و برابریطلب سراسر کشور
اطلاعیه دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب به مناسبت اول ماه مه
اول ماه مه برای طبقهی ما - طبقه کارگر - روز همبستگی جهانی است. این روز روزی است که پرچم و افق کارگری در جهان به اهتزاز در میآید. در همه جای گیتی از تهران و کرج و سنندج تا لوسآنجلس و پاریس و مسکو و از کابل و بغداد و قاهره تا تلآویو و آمستردام و همه جای جهان، یک پرچم و یک صدا بلند میشود «زنده باد همبستگی جهانی کارگران»، «زنده باد برابری، زنده باد آزادی». کارگران و مردم زحمتکش دنیا در یک صف و یک دل در خیابانهای شهرها رژه میروند و اعلام میکنند «ما انسان هستیم!»، ما ملت و مرز و قوم نمیشناسیم و هیچ تفرقهای را نمیپذیریم. ما کارگریم، به نام دین و ملت و قوم نمیتوانند ما را از هم جدا کنند. این شعارهای برجستهی اول ماه مه است، حتی اگر این شعار به این شکل واضح بر پرچمهای کارگران و مردم در این روز نوشته نشده باشد.
اول ماه مه ، روز جهانی کارگر و روز همبستگی جهانی طبقه کارگر ، امسال در حالی برگزار خواهد شد که حوادث مختلفی در سال گذشته بر جنبش کارگری و جنبش آزادی و رهایی انسان گذشته است.
در سالی که گذشت باز هم سرمایه داری افسار گسیخته ی ایران با تمام توان خود و تا جایی که توانست دست خود را به سوی سفره خالی کارگران دراز نمود و ولع تهوع آور خود را برای کسب سود بیشتر در ازای به فلاکت کشاندن کارگران و زحمتکشان این جامعه در سال گذشته هر چه بیشتر نمایان کرد و چهره خود را زمانی به وضوح عیان تر نمود که کارگران در هر اعتراضی نسبت به حقوق معوقه و دستمزدها با سرکوب سازمان یافته دستگاه روبرو گشتند. سالی که گذشت سال مبارزات طبقاتی در سطح گسترده ای در جامعه بوده و سالی بوده است که طبقه کارگر نسبت به حقوق واقعی خود آگاه تر شده و میداند که باید دست متعرض سرمایه داران به زندگیش را کوتاه کند.
در ایران طبق معمول هر سال علیرغم ممنوعیت برگزاری مراسم اول ماه مه، این مراسم در اشکال مختلف در محله و کارخانه و دانشگاه و ... برگزار میشود. ما دانشجویان آزادیخواه و برابریطلب چندین سال است که این مراسم را در دانشگاه برگزار میکنیم ویا در مراسم مستقل کارگران شرکت فعال میکنیم. امسال نیز ما دانشجویان آزادیخواه و برابریطلب به استقبال اول ماه مه میرویم. ما در کنار میلیونها کارگر و انسان در جهان این روز را گرامی میداریم. امید و تلاش ما این است که پرچم و افق این روز به افق همهی کارگران و انسانهای زحمتکش جهان تبدیل شود. تفرقههای قومی و ملی و مذهبی در میان کارگران و مردم جهان رخت بربندد و آزادی و برابری مردم در ایران و جهان متحقق شود.
اول ماه مه روز بزرگی برای طبقهی ما است. ما در این روز پرچم همبستگی جهانی طبقه کارگر و شعار "کارگران جهان متحد شوید" را برافراشته نگاه خواهیم داشت.
به امید اول مه هر چه باشکوه تر
دانشجویان آزادیخواه و برابریطلب سراسر کشور
رفيق بهروز كريمي زاده پس ازپنج ماه از زندان اوين آزاد شد
رفيق بهروز كريمي زاده ستاره ي سرخ دانشجويان آزاديخواه وبرابري طلب از زندان اوين آزاد شد.رفيق بهروز به جمع زندگان اين
زندان بزرگ خوش آمدي به جمع رفقاي هميشگي ات خوش آمدي
زنده باد بهروز كريمي زاده
زنده باد آزادي و برابري
Sunday, March 2, 2008
بیانیه دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب دانشگاه های سراسر ایران پیرامون 8 مارس روز جهانی زن
به صدمین سالگرد روز جهانی زن در 8 مارس 2008 نزدیک شده ایم و امسال در شرایطی به استقبال این روز می رویم که سرمایه داری سرکوبگر مذهبی ، ده ها تن از عزیز ترین رفقای ما، دختران وپسرانی که همراه یکدیگر علیه هرگونه آپارتاید طبقاتی، جنسی، قومی و...مبارزه می کردند را، در آستانه روز دانشجو در 13 آذرماه دستگیر و روانه زندان های مخوف خود نموده است و با هدف سرکوب جنبش آزادی خواهی و برابری طلبی در دانشگاه ها، به تَبَع دیگر عرصه های مبارزات سرمایه ستیزدر جنبش کارگری ، جنبش معلمان ،جنبش زنان و...، آنان را زیر شدید ترین فشارها و شکنجه ها قرار داده است.
اما تنها چیزی که در این میان عاید آنان شده ،شدت یافتن نارضایتی ها و هرچه پر حرارت تر شدن اعتراضات و مبارزات پر شور دانشجویان، کارگران، معلمّان و زنان هم پا و هم راه یکدیگر بوده است و بدون شک شعله این مبارزات چنان مشتعل و دامنه این مبارزات چنان گسترده است که 8 مارس پیش رو نیز از این امر مستثنی نخواهد بود .
پس از انقلاب 57 و سرکوب دهشتناک چپ در دهه 60، هشتم مارس سال گذشته(2007) ،نخستین مرتبه ای بود که دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب در دانشگاه های ایران اقدام به بزرگداشت روز جهانی زن نمودند ، و در قالب آکسیون ها و مراسم های متعدد و مستقل ، یادواره این روز را گرامی داشتند و یادآور گردیدند که جنبش رهایی زنان، جزئی لاینفک از جنبش رهایی انسان است و رفع ستم جنسی از زنان در گرو مبارزه ای همه جانبه و در تمامی ابعاد با توحّش نظام سرمایه سالار در کلّیت آن است و و بار دیگر یادآور این مهم گردیدند که تنها نیرویی پیشرو در جهت رهایی انسان ها که متکی به اصول انسانی سوسیالیسم باشد می تواند پرچمدار رهایی زنان نیز باشد.
ما تردیدی نداریم که مساله زنان در ماهیت خویش آن چنان رادیکال است، که نظام سرمایه داری را در تمامی ابعادش به چالش می کشد، و به ویژه بر این مهم تاکید می کنیم که ستم جنسی جاری در مجموعه مناسبات منحط نظام سرمایه داری ، در خاورمیانه و بالطبع ایران، آغشته به پوشش مذهبی نیز گردیده وبا بدل شدن به بردگی جنسی بی پرده، بر عمق توحّش آن افزوده شده است، چندان که زن بی محابا نه تنها از سوی قوانین و نظام حقوقی مبتنی بر مذهب ،مورد تجاوز و تعدّی قرار گرفته و می گیرد،بلکه تعدّد غیر قابل انکار احکام سنگسار، ختنه دختران، تجاوزات به عنف، قتل های ناموسی، مثله کردن جنسی،خشونت علیه زنان در خانواده و ...حاکی از تایید تلویحی اعمال وحشیانه و غیر انسانی با دختران و زنان به پشتوانه مذهب است و شدت آپارتاید جنسی تا آن جاست که اکنون با تصویب قوانین منحطی ناظر بر سهمیه بندی دختران در ورود به دانشگاه ها و نیز تفکیک کتب درسی از دوره دبستان به بعد و نیز جداسازی کلاس های دانشجویان دختر و پسر از یکدیگر مواجه گشته ایم!
از این رو هرگونه گرایشی که داعیه دار پیشبرد این جنبش باشد، اما در صدد باج دهی به نظام موجود و تطهیر جنایات آن و تقلیل دادن مساله زنان تنها به وجوهی از آن (حقوقی و قانونی) باشد، و سعی در جایگزین کردن رفرمیسم به جای رادیکالیسم در جنبش زنان داشته باشد، انحرافی از جنبش رهایی بخش زنان است و نمی تواند مجموعه مطالبات و خواست های زنان از اقشار و طبقات گوناگون را نمایندگی کند.
ما خواهان برابری زنان با مردانی نیستیم که خود فاقد هرگونه شانیت وحقوق انسانی و حداقلی ترین آزادی ها هستند!
ما خواهان آنگونه برابری زن و مرد هستیم که در چارچوب های تنگ و غیرقابل قبول حاکمیت سرمایه ابدا محقق نمی شود! زیرا که مردان نیز تحت ستم های زاییده بربریت نظام سرمایه داری ، موقعیتی مادون انسانی دارند و تمامی این ستم بر زنان به گونه ای مضاعف، بار می شود.
آنچه که توسط دستگاه سرکوبگر و ایدئولوژیک رژیم سرمایه داری مذهبی تحت عنوان طرح ارتقاء امنیت اجتماعی در یک سال گذشته چهره های مختلفی از آن ارائه گردید و به هرچه بسته تر شدن فضای اجتماعی و سیاسی انجامید ، فقدان حداقلی ترین آزادی ها نظیر آزادی عقیده و بیان،آزادی پوشش، آزادی روابط انسانی، شکنجه در حیوانی ترین و ضد بشری ترین اقسام آن در زندان های رژیم، کشتار زندانیان ،صدور احکام بی رویه اعدام و با روش های مافوق وحشیانه کشتار،مثله کردن زندانیان، اعدام کودکان ، ربودن فعالان سیاسی و اجتماعی و زندانی کردن طویل المدت آنها به دلایل واهی نظیر اقدام علیه امنیت ملی یا تشویش اذهان عمومی و... ،همگی بر این امر صحّه نهاده است که تا چه حد چارچوب های موجود و نظم مستقر، شان انسانی تمامی زنان و مردان را لگدمال کرده است و تا چه حد ضرورت دارد که زنان و مردان متّحدانه در کنار هم مبارزه برای رهایی انسان را در بطن نبرد طبقاتی جاری به پیش برند.
ما می دانیم که جنبش رهایی زنان، از هر سوی ، به دیگر جنبش های اجتماعی درنظام طبقاتی موجود گره خورده است وجریاناتی که منافع و پیشروی این جنبش جدای از دیگر مبارزات ، برایشان اهمیت بیشتری از هر امر دیگری دارد(فمینیسم بورژوایی) ،نمی توانند به تنهایی و تنها به اتکا به آن حتی پیشروی های اندکی را نیز ضمانت کنند، کما اینکه عقیم ماندن و ناکارامدی جنبش بورژوایی زنان در قالب کمپین یک میلیون امضا به خوبی این مسئله را تایید می کند .
مماشات سردمداران و بنیان گزاران آن با حکومت اسلامی سرمایه سالار و اقتدا به روحانیون مترقی!!! والقاء توهم ضرورت زیست بر بستر اصلاح طلبی منحط پسادوم خردادی ، که از طریق رسانه ها و ارگان های لیبرال و نولیبرال داخلی و خارجی به شدت تبلیغ می گردد، همگی چهره های انحرافی جنبش لیبرالی زنان است که در شرایط عیان نبودن آلترناتیو جدی و مقتدر چپ در جنبش زنان عرصه را برای تاخت و تاز خود فراهم دیده است.
همه ما به خوبی می دانیم که 8 مارس به عنوان روز جهانی زن و سمبل مبارزات زنان در اقصی نقاط جهان در راستای نفی آپارتاید جنسی در تمامی ابعاد، ریشه در مبارزات زنان کارگر و جنبش کمونیستی دارد،و این خود گویای این امر است که تا چه حد مبارزات ضد سرمایه داری باهم در پیوندی همه جانبه به سر می برند و اساسا پیروزی مبارزات علیه ستم جنسی و ستم طبقاتی در گرو یکدیگر است.
عینی ترین و واقعی ترین مسائل زنان نظیر دستمزدهای نابرابر زن و مرد، حجم فزاینده قرارداد های موقت، اقسام تبعیض در محل کار، تامین اجتماعی، بردگی خانگی زنان، نرخ بیکاری بالا در میان زنان، اخراج های بی رویه و انبوهی از آسیب های اجتماعی و فحشاء زاییده فقر اقتصادی – اجتماعی که بر زنان به گونه ای مضاعف بار می شود، و ده ها مسئله دیگر نمونه هایی از نقاط گرهی است که بر اشتراکات دو جنبش کارگری و زنان منطبق است.
بورژوازی منحط و سود محور، به گونه ای مضاعف زنان را مورد بهره کشی و استثمار قرار می دهد و نتیجتاً این ستم از عرصه اقتصادی به عرصه اجتماعی نشت می کند و عوارضی چون آمار فزاینده تن فروشی، سوءاستفاده های جنسی ، خشونت بی رویه علیه زنان و تبعیض و نابرابری در تمام سطوح را به دنبال می آورد.
این در حالیست که طیف های مختلف لیبرالیسم ایرانی مداوما تلاش می کنند توجه زنان را از درک ریشه های ستمکشی زنان به انحراف بکشانند و نظام سرمایه داری را به عنوان آماج حملات جنبش رهایی زنان از صحنه خارج کنند،اما آنان قادر نیستند توده زنان کارگر، خانه دار و زحمتکش را که شرایط عینی کار و زندگی هر روزه شان بیشتر از روز قبل آنها را به درک ریشه های طبقاتی ستمکشی زنان سوق می دهد به میدا ن یک مبارزه توده ای بکشانند و ناچار به اقشار و طبقات فرادست جامعه بسنده می کنند لیکن مجموعه فعالیت هایشان در آن عرصه نیز چنان عقیم است که قادر نیستند خواستی نظیرآزادی پوشش را نمایندگی نموده و دست کم به طرح جدی آن بپردازند.
ما معتقدیم که این تنها گرایش چپ است که می تواند افق روشن رهایی را پیشاروی جنبش زنان قرار دهد و پیشروی این جنبش را در پیوند و همگامی با جنبش طبقه کارگر بسوی تبدیل شدن به یک جنبش توده ای و نیرومند اجتماعی تضمین کند.
ما می دانیم که این وظیفه جنبش چپ است که صدای آزادی خواهی و برابری طلبی همگان باشد و در اوضاع سیاسی کنونی و در شرایطی که جدال و کشمکش حکومت جمهوری اسلامی با دیگر قدرتهای سرمایه داری غربی و در راس آنها امریکا بر سر برنامه هسته ای ،بیش از هر زمان دیگری مردم ایران و به ویژه طبقات فرودست جامعه را در هراس دائمی از تهدید حملات نظامی و تشدید محاصره و تحریم های اقتصادی تحت فشار قرار داده است، از8 مارس برای فریاد کردن انسانیت ،آزادی خواهی و برابری طلبی علیه سیاستهای ضد انسانی و ارتجاعی هر دو طرف این نزاع و کشمکش بهترین بهره را برده و پیشگام مبارزات علیه ارتجاع سرمایه داری مذهبی باشد.
ما بار دیگر در 8 مارس اعلام خواهیم نمود که آزادی و برابری ضرورت است. جنبش رهایی زنان شاخص رهایی جامعه و بخشی مهم از جنبش چپ است که از بطن ضرورت های اجتماعی و علیه تمام مناسبات تبعیض آلود و منحط نظام سرمایه داری برآمده است، و لذا حقانیت دارد.
ما اعلام می کنیم که سرکوب،زندان و شکنجه فعالان و پیشروان هیچ یک از جنبش های دانشجویی، کارگری و زنان، خدشه ای در تداوم و سیر مبارزات سوسیالیستی و ضد سرمایه داری ما وارد نخواهد کرد.
در این روز اعلام می کنیم که نظام سرمایه داری در هر لفافه ای که پیچیده باشد عین بربریت است و از این رو راهی جز سوسیالیسم و مبارزه برای تحقق آن پیش روی ما نیست.
زنده باد آزادی زنده باد برابری
دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب دانشگاه های ایران
اما تنها چیزی که در این میان عاید آنان شده ،شدت یافتن نارضایتی ها و هرچه پر حرارت تر شدن اعتراضات و مبارزات پر شور دانشجویان، کارگران، معلمّان و زنان هم پا و هم راه یکدیگر بوده است و بدون شک شعله این مبارزات چنان مشتعل و دامنه این مبارزات چنان گسترده است که 8 مارس پیش رو نیز از این امر مستثنی نخواهد بود .
پس از انقلاب 57 و سرکوب دهشتناک چپ در دهه 60، هشتم مارس سال گذشته(2007) ،نخستین مرتبه ای بود که دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب در دانشگاه های ایران اقدام به بزرگداشت روز جهانی زن نمودند ، و در قالب آکسیون ها و مراسم های متعدد و مستقل ، یادواره این روز را گرامی داشتند و یادآور گردیدند که جنبش رهایی زنان، جزئی لاینفک از جنبش رهایی انسان است و رفع ستم جنسی از زنان در گرو مبارزه ای همه جانبه و در تمامی ابعاد با توحّش نظام سرمایه سالار در کلّیت آن است و و بار دیگر یادآور این مهم گردیدند که تنها نیرویی پیشرو در جهت رهایی انسان ها که متکی به اصول انسانی سوسیالیسم باشد می تواند پرچمدار رهایی زنان نیز باشد.
ما تردیدی نداریم که مساله زنان در ماهیت خویش آن چنان رادیکال است، که نظام سرمایه داری را در تمامی ابعادش به چالش می کشد، و به ویژه بر این مهم تاکید می کنیم که ستم جنسی جاری در مجموعه مناسبات منحط نظام سرمایه داری ، در خاورمیانه و بالطبع ایران، آغشته به پوشش مذهبی نیز گردیده وبا بدل شدن به بردگی جنسی بی پرده، بر عمق توحّش آن افزوده شده است، چندان که زن بی محابا نه تنها از سوی قوانین و نظام حقوقی مبتنی بر مذهب ،مورد تجاوز و تعدّی قرار گرفته و می گیرد،بلکه تعدّد غیر قابل انکار احکام سنگسار، ختنه دختران، تجاوزات به عنف، قتل های ناموسی، مثله کردن جنسی،خشونت علیه زنان در خانواده و ...حاکی از تایید تلویحی اعمال وحشیانه و غیر انسانی با دختران و زنان به پشتوانه مذهب است و شدت آپارتاید جنسی تا آن جاست که اکنون با تصویب قوانین منحطی ناظر بر سهمیه بندی دختران در ورود به دانشگاه ها و نیز تفکیک کتب درسی از دوره دبستان به بعد و نیز جداسازی کلاس های دانشجویان دختر و پسر از یکدیگر مواجه گشته ایم!
از این رو هرگونه گرایشی که داعیه دار پیشبرد این جنبش باشد، اما در صدد باج دهی به نظام موجود و تطهیر جنایات آن و تقلیل دادن مساله زنان تنها به وجوهی از آن (حقوقی و قانونی) باشد، و سعی در جایگزین کردن رفرمیسم به جای رادیکالیسم در جنبش زنان داشته باشد، انحرافی از جنبش رهایی بخش زنان است و نمی تواند مجموعه مطالبات و خواست های زنان از اقشار و طبقات گوناگون را نمایندگی کند.
ما خواهان برابری زنان با مردانی نیستیم که خود فاقد هرگونه شانیت وحقوق انسانی و حداقلی ترین آزادی ها هستند!
ما خواهان آنگونه برابری زن و مرد هستیم که در چارچوب های تنگ و غیرقابل قبول حاکمیت سرمایه ابدا محقق نمی شود! زیرا که مردان نیز تحت ستم های زاییده بربریت نظام سرمایه داری ، موقعیتی مادون انسانی دارند و تمامی این ستم بر زنان به گونه ای مضاعف، بار می شود.
آنچه که توسط دستگاه سرکوبگر و ایدئولوژیک رژیم سرمایه داری مذهبی تحت عنوان طرح ارتقاء امنیت اجتماعی در یک سال گذشته چهره های مختلفی از آن ارائه گردید و به هرچه بسته تر شدن فضای اجتماعی و سیاسی انجامید ، فقدان حداقلی ترین آزادی ها نظیر آزادی عقیده و بیان،آزادی پوشش، آزادی روابط انسانی، شکنجه در حیوانی ترین و ضد بشری ترین اقسام آن در زندان های رژیم، کشتار زندانیان ،صدور احکام بی رویه اعدام و با روش های مافوق وحشیانه کشتار،مثله کردن زندانیان، اعدام کودکان ، ربودن فعالان سیاسی و اجتماعی و زندانی کردن طویل المدت آنها به دلایل واهی نظیر اقدام علیه امنیت ملی یا تشویش اذهان عمومی و... ،همگی بر این امر صحّه نهاده است که تا چه حد چارچوب های موجود و نظم مستقر، شان انسانی تمامی زنان و مردان را لگدمال کرده است و تا چه حد ضرورت دارد که زنان و مردان متّحدانه در کنار هم مبارزه برای رهایی انسان را در بطن نبرد طبقاتی جاری به پیش برند.
ما می دانیم که جنبش رهایی زنان، از هر سوی ، به دیگر جنبش های اجتماعی درنظام طبقاتی موجود گره خورده است وجریاناتی که منافع و پیشروی این جنبش جدای از دیگر مبارزات ، برایشان اهمیت بیشتری از هر امر دیگری دارد(فمینیسم بورژوایی) ،نمی توانند به تنهایی و تنها به اتکا به آن حتی پیشروی های اندکی را نیز ضمانت کنند، کما اینکه عقیم ماندن و ناکارامدی جنبش بورژوایی زنان در قالب کمپین یک میلیون امضا به خوبی این مسئله را تایید می کند .
مماشات سردمداران و بنیان گزاران آن با حکومت اسلامی سرمایه سالار و اقتدا به روحانیون مترقی!!! والقاء توهم ضرورت زیست بر بستر اصلاح طلبی منحط پسادوم خردادی ، که از طریق رسانه ها و ارگان های لیبرال و نولیبرال داخلی و خارجی به شدت تبلیغ می گردد، همگی چهره های انحرافی جنبش لیبرالی زنان است که در شرایط عیان نبودن آلترناتیو جدی و مقتدر چپ در جنبش زنان عرصه را برای تاخت و تاز خود فراهم دیده است.
همه ما به خوبی می دانیم که 8 مارس به عنوان روز جهانی زن و سمبل مبارزات زنان در اقصی نقاط جهان در راستای نفی آپارتاید جنسی در تمامی ابعاد، ریشه در مبارزات زنان کارگر و جنبش کمونیستی دارد،و این خود گویای این امر است که تا چه حد مبارزات ضد سرمایه داری باهم در پیوندی همه جانبه به سر می برند و اساسا پیروزی مبارزات علیه ستم جنسی و ستم طبقاتی در گرو یکدیگر است.
عینی ترین و واقعی ترین مسائل زنان نظیر دستمزدهای نابرابر زن و مرد، حجم فزاینده قرارداد های موقت، اقسام تبعیض در محل کار، تامین اجتماعی، بردگی خانگی زنان، نرخ بیکاری بالا در میان زنان، اخراج های بی رویه و انبوهی از آسیب های اجتماعی و فحشاء زاییده فقر اقتصادی – اجتماعی که بر زنان به گونه ای مضاعف بار می شود، و ده ها مسئله دیگر نمونه هایی از نقاط گرهی است که بر اشتراکات دو جنبش کارگری و زنان منطبق است.
بورژوازی منحط و سود محور، به گونه ای مضاعف زنان را مورد بهره کشی و استثمار قرار می دهد و نتیجتاً این ستم از عرصه اقتصادی به عرصه اجتماعی نشت می کند و عوارضی چون آمار فزاینده تن فروشی، سوءاستفاده های جنسی ، خشونت بی رویه علیه زنان و تبعیض و نابرابری در تمام سطوح را به دنبال می آورد.
این در حالیست که طیف های مختلف لیبرالیسم ایرانی مداوما تلاش می کنند توجه زنان را از درک ریشه های ستمکشی زنان به انحراف بکشانند و نظام سرمایه داری را به عنوان آماج حملات جنبش رهایی زنان از صحنه خارج کنند،اما آنان قادر نیستند توده زنان کارگر، خانه دار و زحمتکش را که شرایط عینی کار و زندگی هر روزه شان بیشتر از روز قبل آنها را به درک ریشه های طبقاتی ستمکشی زنان سوق می دهد به میدا ن یک مبارزه توده ای بکشانند و ناچار به اقشار و طبقات فرادست جامعه بسنده می کنند لیکن مجموعه فعالیت هایشان در آن عرصه نیز چنان عقیم است که قادر نیستند خواستی نظیرآزادی پوشش را نمایندگی نموده و دست کم به طرح جدی آن بپردازند.
ما معتقدیم که این تنها گرایش چپ است که می تواند افق روشن رهایی را پیشاروی جنبش زنان قرار دهد و پیشروی این جنبش را در پیوند و همگامی با جنبش طبقه کارگر بسوی تبدیل شدن به یک جنبش توده ای و نیرومند اجتماعی تضمین کند.
ما می دانیم که این وظیفه جنبش چپ است که صدای آزادی خواهی و برابری طلبی همگان باشد و در اوضاع سیاسی کنونی و در شرایطی که جدال و کشمکش حکومت جمهوری اسلامی با دیگر قدرتهای سرمایه داری غربی و در راس آنها امریکا بر سر برنامه هسته ای ،بیش از هر زمان دیگری مردم ایران و به ویژه طبقات فرودست جامعه را در هراس دائمی از تهدید حملات نظامی و تشدید محاصره و تحریم های اقتصادی تحت فشار قرار داده است، از8 مارس برای فریاد کردن انسانیت ،آزادی خواهی و برابری طلبی علیه سیاستهای ضد انسانی و ارتجاعی هر دو طرف این نزاع و کشمکش بهترین بهره را برده و پیشگام مبارزات علیه ارتجاع سرمایه داری مذهبی باشد.
ما بار دیگر در 8 مارس اعلام خواهیم نمود که آزادی و برابری ضرورت است. جنبش رهایی زنان شاخص رهایی جامعه و بخشی مهم از جنبش چپ است که از بطن ضرورت های اجتماعی و علیه تمام مناسبات تبعیض آلود و منحط نظام سرمایه داری برآمده است، و لذا حقانیت دارد.
ما اعلام می کنیم که سرکوب،زندان و شکنجه فعالان و پیشروان هیچ یک از جنبش های دانشجویی، کارگری و زنان، خدشه ای در تداوم و سیر مبارزات سوسیالیستی و ضد سرمایه داری ما وارد نخواهد کرد.
در این روز اعلام می کنیم که نظام سرمایه داری در هر لفافه ای که پیچیده باشد عین بربریت است و از این رو راهی جز سوسیالیسم و مبارزه برای تحقق آن پیش روی ما نیست.
زنده باد آزادی زنده باد برابری
دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب دانشگاه های ایران
Sunday, February 24, 2008
روز جهاني زن.18اسفندماه
دیریست تا دم نیاوردم
اما اکنون
هنگام آن است که از جگر،فریادی بر آرم
که سرانجام اینک شیطان که بر من دست می گشاید
رهايي زن رهايي جامعه است
هشتم مارس نزديك است
Monday, February 18, 2008
١٦ فوریه پیروزی برای آزادیخواهان و برابری طلبان
آزادیخواهان! برابری طلبان
همین جا لازم میدانیم که بنام همه دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب در سراسر کشور، بنام همه رفقای زندانیمان، بنام همه آنان که اکنون زیر شکنجه و در زندان ها بسر میبرند، از همه شما شرکت کنندگان در این اعتراضات تشکر کنیم. مردم ایران تظاهرکنندگان امروز را در تلاش برای آزادی و برابری در کنار خود میبینند. شما همسنگران آزادی خواهان و برابری طلبان ایران هستید. باید فشار بر حکومت ایران را تا آزادی قطعی همه زندانیان ادامه داد. اینان تنها در نتیجه همین فشارهای سراسری بود که مجبور شدند فعلا به قید وثیقه تعداد زیادی از یاران ما را آزاد کنند.
امروز جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی علیرغم دستگیری های اخیر ابعادی بسیار وسیع تر از گذشته پیدا کرده است، حکومت که با حمله گسترده و سیستماتیک خود تصور میکرد میتواند با دستگیری و شکنجه رهبران دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب، جنبش ما را خفه کند، با موج وسیعی از پیوستن نیروهای آزادی خواه و برابری طلب به ما روبرو شد. واقعیت این است که دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی بزرگترین اشتباه خود را وقتی مرتکب شد که اقدام به سرکوب این جنبش کرد.
شما آزادیخواهان و برابری طلبان در سرتاسر جهان بخش مهمی از این جنبش هستید. ما به حمایت های بیشتر تک تک شما نیازمندیم. در کنار ما بمانید! ما تا رسیدن به تمام خواسته ها و اهداف انسانیمان از پای نخواهیم نشست.
تا این لحظه اخبار اعتراضات و آکسیونهای زیر که در آنها هزاران نفر شرکت داشته اند، بدست ما رسیده اند.
- گوتنبرگ، سوﺌد
- اسلو، نروژ
- کپنهاک، دانمارک
- لاهه، هلند
- آمستردام، هلند
- لندن، انگلستان
- استکهلم، سوﺌد
- تورنتو، کانادا
- لولﺌو، سوﺌد
- زوریخ، اتریش
- هلسینکی، فنلاند
- هامبورگ، آلمان
- نیویورک، آمریکا
همین جا لازم میدانیم که بنام همه دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب در سراسر کشور، بنام همه رفقای زندانیمان، بنام همه آنان که اکنون زیر شکنجه و در زندان ها بسر میبرند، از همه شما شرکت کنندگان در این اعتراضات تشکر کنیم. مردم ایران تظاهرکنندگان امروز را در تلاش برای آزادی و برابری در کنار خود میبینند. شما همسنگران آزادی خواهان و برابری طلبان ایران هستید. باید فشار بر حکومت ایران را تا آزادی قطعی همه زندانیان ادامه داد. اینان تنها در نتیجه همین فشارهای سراسری بود که مجبور شدند فعلا به قید وثیقه تعداد زیادی از یاران ما را آزاد کنند.
امروز جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی علیرغم دستگیری های اخیر ابعادی بسیار وسیع تر از گذشته پیدا کرده است، حکومت که با حمله گسترده و سیستماتیک خود تصور میکرد میتواند با دستگیری و شکنجه رهبران دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب، جنبش ما را خفه کند، با موج وسیعی از پیوستن نیروهای آزادی خواه و برابری طلب به ما روبرو شد. واقعیت این است که دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی بزرگترین اشتباه خود را وقتی مرتکب شد که اقدام به سرکوب این جنبش کرد.
شما آزادیخواهان و برابری طلبان در سرتاسر جهان بخش مهمی از این جنبش هستید. ما به حمایت های بیشتر تک تک شما نیازمندیم. در کنار ما بمانید! ما تا رسیدن به تمام خواسته ها و اهداف انسانیمان از پای نخواهیم نشست.
تا این لحظه اخبار اعتراضات و آکسیونهای زیر که در آنها هزاران نفر شرکت داشته اند، بدست ما رسیده اند.
- گوتنبرگ، سوﺌد
- اسلو، نروژ
- کپنهاک، دانمارک
- لاهه، هلند
- آمستردام، هلند
- لندن، انگلستان
- استکهلم، سوﺌد
- تورنتو، کانادا
- لولﺌو، سوﺌد
- زوریخ، اتریش
- هلسینکی، فنلاند
- هامبورگ، آلمان
- نیویورک، آمریکا
Saturday, February 16, 2008
انفرادي
انفرادي
نفس نمي توان كشيد
به تو در جواب گويند:مگر قرار بر اين بودكه نفس بكشي؟
نه ورقي
نه قلمي
نه رفيقي نه آفتابي
هيچ يك نيستند
اينان جرم تواند
فقط يك چيز هست
يك چيز
انفرادي
با ديوارهاي سرد و خالي
فقط يك چيز هست
يك چيز
شعله هاي آتش با زبانه هايي كه از جان مي گدازد
بتو گويند: توبه كن...توبه كن
اما تو كه با نقش پرنده اي بر روي حوله ي سلولت.پرواز ميكني...
چرا توبه كني
در ذهنت تصوير پرنده اي
تصوير خورشيدي
تصوير دريايي
آري تو انساني..اما در يك سلول انفرادي
آري تو به انسانيت متهمي
چون كه به آن مسلحي...
نفس نمي توان كشيد
به تو در جواب گويند:مگر قرار بر اين بودكه نفس بكشي؟
نه ورقي
نه قلمي
نه رفيقي نه آفتابي
هيچ يك نيستند
اينان جرم تواند
فقط يك چيز هست
يك چيز
انفرادي
با ديوارهاي سرد و خالي
فقط يك چيز هست
يك چيز
شعله هاي آتش با زبانه هايي كه از جان مي گدازد
بتو گويند: توبه كن...توبه كن
اما تو كه با نقش پرنده اي بر روي حوله ي سلولت.پرواز ميكني...
چرا توبه كني
در ذهنت تصوير پرنده اي
تصوير خورشيدي
تصوير دريايي
آري تو انساني..اما در يك سلول انفرادي
آري تو به انسانيت متهمي
چون كه به آن مسلحي...
علي سالكي
Saturday, February 9, 2008
یاد 15 ستاره ی سرخ سیاهکل گرامی باد
Friday, February 1, 2008
پای ما با زنجیر هیچ نسبتی ندارد/جانمان از زندان هیچ باکی ندارد
موج اعتراض
کارخانه را در نوردیده است
بگیر...بگیر
ببر...ببر
اما شکست از آن توست
این سرود خشم طبقه ی کارگر است
که خشم ما،مشتی محکم بر سر شماست
سرمایه را انباشت نما
کار مزدی را رواج ده
اما شکست از آن توست
و تاریخ از آن ما
علی سالکی
كارگران صنایع مخابراتی: با خانواده هایمان دست به تجمع میزنیم
کارگران كیان تایر توطئه كارفرما و شورای تامین استان را به هم زدند
اخراج كارگران مجتمع صنعتی سما
التیماتوم كارگران صنایع مخابراتی راه دور به تحصن دوبارهطبق خبری كه روز ١٠ بهمن منتشر شده است، كارگران كارخانه صنایع مخابراتی راه دور، كه چند روز پیش بیش از ١٤٠٠ تن از آنها در اعتراض به عدم پرداخت دستمزدهای خود با مراجعه به استانداری استان فارس دست به اعتراض زده بودند، اعلام كرده اند كه اگر تا روز شنبه، ١٣ بهمن ماه مطالبات آنها پرداخت نشود، به همراه اعضای خانواده خود بار دیگر در مقابل استانداری دست به اعتراض و تحصن خواهند زد.
كارگران كیان تایر خشمگین از توطئه های كارفرمابه دنبال اعتصاب كارگران كیان تایر (لاستیك البرز سابق) و انعكاس در رسانه ها، كارفرمای این شركت در تبانی با شورای تامین استان، برای پایان دادن به اعتصاب كارگران دست توطئه میزند و روز ١٠ بهمن به كارگران وعده می دهد كه روز ١٣ بهمن، علاوه بر پرداخت ٤ ماه دستمزدهای پرداخت نشده كارگران، تولید را نیز از سر خواهد گرفت. اما ساعاتی بعد، و در حالیکه تعدادی از کارگران هنوز کارخانه را ترک نکرده بودند مطلع میشوند که به رانندگان سرویسهای حمل و نقل کارگران گفته شده است كه از روز شنبه (١٣ بهمن ماه) دیگر برای حمل و نقل كارگران مراجعه نكنند. کارفرما به این طریق قصد داشت کارخانه را تعطیل و کارگران را بیکار کند و با توطئه آنها را از محوطه کارخانه بیرون کند. تعدادی از كارگرانی كه در نیمه راه بوده و به خیال توافق با مدیریت كارخانه را ترك كرده بودند، به محض اطلاع از كلك مدیریت به كارخانه بازگشته و تحصن خود را از سر می گیرند.
اخراج كارگران مجتمع صنعتی سمامدیریت کارخانه سما، نزدیک به ٥٠ درصد كارگران این مجتمع را كه چندی پیش با یك اعتراض قدرتمند خواسته های خود را به كارفرما تحمیل كردند، به بهانه های واهی بیكار کرد. ۵٠ درصد دیگر كارگران بدون هر گونه قراردادی مشغول كار در این مجتمع هستند.
التیماتوم كارگران صنایع مخابراتی راه دور به تحصن دوبارهطبق خبری كه روز ١٠ بهمن منتشر شده است، كارگران كارخانه صنایع مخابراتی راه دور، كه چند روز پیش بیش از ١٤٠٠ تن از آنها در اعتراض به عدم پرداخت دستمزدهای خود با مراجعه به استانداری استان فارس دست به اعتراض زده بودند، اعلام كرده اند كه اگر تا روز شنبه، ١٣ بهمن ماه مطالبات آنها پرداخت نشود، به همراه اعضای خانواده خود بار دیگر در مقابل استانداری دست به اعتراض و تحصن خواهند زد.
كارگران كیان تایر خشمگین از توطئه های كارفرمابه دنبال اعتصاب كارگران كیان تایر (لاستیك البرز سابق) و انعكاس در رسانه ها، كارفرمای این شركت در تبانی با شورای تامین استان، برای پایان دادن به اعتصاب كارگران دست توطئه میزند و روز ١٠ بهمن به كارگران وعده می دهد كه روز ١٣ بهمن، علاوه بر پرداخت ٤ ماه دستمزدهای پرداخت نشده كارگران، تولید را نیز از سر خواهد گرفت. اما ساعاتی بعد، و در حالیکه تعدادی از کارگران هنوز کارخانه را ترک نکرده بودند مطلع میشوند که به رانندگان سرویسهای حمل و نقل کارگران گفته شده است كه از روز شنبه (١٣ بهمن ماه) دیگر برای حمل و نقل كارگران مراجعه نكنند. کارفرما به این طریق قصد داشت کارخانه را تعطیل و کارگران را بیکار کند و با توطئه آنها را از محوطه کارخانه بیرون کند. تعدادی از كارگرانی كه در نیمه راه بوده و به خیال توافق با مدیریت كارخانه را ترك كرده بودند، به محض اطلاع از كلك مدیریت به كارخانه بازگشته و تحصن خود را از سر می گیرند.
اخراج كارگران مجتمع صنعتی سمامدیریت کارخانه سما، نزدیک به ٥٠ درصد كارگران این مجتمع را كه چندی پیش با یك اعتراض قدرتمند خواسته های خود را به كارفرما تحمیل كردند، به بهانه های واهی بیكار کرد. ۵٠ درصد دیگر كارگران بدون هر گونه قراردادی مشغول كار در این مجتمع هستند.
Wednesday, January 30, 2008
Monday, January 28, 2008
رفیق علیخانی را آزاد کنید
بخوانید مطلبی در مورد رفیق علیخانی که هنوز در زندان اهواز است-از دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب اهواز
Friday, January 25, 2008
vera mukhina
به تو ای به ظاهر مسلط
ما نبض پر تپش سرخ انقلابیم
ما از تبار روزهای مشقت باریم
ما تا خون در بدن داریم،فریاد بر می آریم
زنده باد آزادی
بر قرارباد برابری
علی سالکی
vera mukhina-the worker and the collative woman
عکس بالا از کارهای هنری انقلاب مارکسیستی شوروی است...این مجسمه کاری از هنرمندی روسی به نام -ورا موخینا -میباشد
اعلام موجودیت دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب اهواز
سلامی به گرمی آفتاب سوزان اهواز
زمانی نزدیک است که برآن شدیم به خیل عظیم دانشجویان آزادی خواه وبرابری طلب ایران بپیوندیم و ما هم با آنها همصدا و دست به دست یکدیگر بر ضد ظلم و استبداد ندا برآوریم !!! آری من ها جمع شدند و شدیم ما رفقا بلی در شهر اهواز در کنار همه دوستانمان شدیم این جمع تا ندایمان را به همه برسانیم و بگوییم ما هم می خواهیم با شما باشیم تا آزادی و تا برابری و از همه می خواهیم با ما یاری کنند تا صدایمان به یکدیگر برسد
از تمامی آزادیخواهان و برابری طلبان دانشجو می خواهیم ما را لینک کنند و به دوستان خودشان معرفی کنند از تمامی دوستان خواهشمندیم از طریق ایمیل : azadikhah.daneshjo@gmail.com با ما در ارتباط باشند و ما را در خبر رسانی یاری دهند از تمامی دانشجویان اهوازی و خوزستانی هم که مایل به همکاری هستند می خواهیم با زدن یک امیل موجودیت خود را اعلام کنند
ما هستیم و خواهیم بود تا زمانی که ظلم را از ریشه برکنیم و آزادی را به یکدیگر هدیه دهیم
دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب اهواز
زمانی نزدیک است که برآن شدیم به خیل عظیم دانشجویان آزادی خواه وبرابری طلب ایران بپیوندیم و ما هم با آنها همصدا و دست به دست یکدیگر بر ضد ظلم و استبداد ندا برآوریم !!! آری من ها جمع شدند و شدیم ما رفقا بلی در شهر اهواز در کنار همه دوستانمان شدیم این جمع تا ندایمان را به همه برسانیم و بگوییم ما هم می خواهیم با شما باشیم تا آزادی و تا برابری و از همه می خواهیم با ما یاری کنند تا صدایمان به یکدیگر برسد
از تمامی آزادیخواهان و برابری طلبان دانشجو می خواهیم ما را لینک کنند و به دوستان خودشان معرفی کنند از تمامی دوستان خواهشمندیم از طریق ایمیل : azadikhah.daneshjo@gmail.com با ما در ارتباط باشند و ما را در خبر رسانی یاری دهند از تمامی دانشجویان اهوازی و خوزستانی هم که مایل به همکاری هستند می خواهیم با زدن یک امیل موجودیت خود را اعلام کنند
ما هستیم و خواهیم بود تا زمانی که ظلم را از ریشه برکنیم و آزادی را به یکدیگر هدیه دهیم
دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب اهواز
Thursday, January 24, 2008
من اینجای ام و آینده،در مشتهای من
نامه ی مادر ویکتوریا جمشیدی،پس از آزادی فرزندش از زندان اوین
و بخوانید اشعاری از احمد شاملو
حرف من این است
قطره ها باید آگاه شوند
-----------------
هرچند نا به کارانی هستند آن سو
چیره دستانی در حرفه ی کت بسته به مقتل بردن
ود لیرانی دریا دل این سو
چرب دستانی در صفت،زیبا مردن
------------------------
شب نهادانی از قعر قرون آمده اند
که دل پر تپش نور اندیشان را
وصله چکمه ی خود می خواهند
و چو بر خاک درافکندندت
باور دارند
که سعادت با ایشان،به جهان آمده است
----------------------------
به یاد آر
تاریخ ما بی قراری ما بود
نه باوری
نه وطنی
---------------------------
ابلها؛مردا
عدوی تو نیستم من
انکار تو ام
-----------------------------
دیریست تا دم نیاوردم،اما اکنون
هنگام آن است که از جگر،فریادی بر آرم
که سرانجام اینک شیطان که بر من دست می گشاید
Sunday, January 20, 2008
ویکتوریا جمشیدی آزاد شد
Friday, January 18, 2008
علی کانطوری توسط نیروهای امنیتی ربوده شد
علی کانطوری توسط نیروهای امنیتی ربوده شد
در روز دو شنبه 24 دی ماه بار دیگر یکی از دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب و این بار در یکی از خیابان های قزوین ربوده شد. در این روز علی کانطوری دستگیر و به جای نامعلومی برده شد، همانند سایر موارد خانواده ه ی وی پس از سه روز بی خبری و نگرانی در روز 27 دی ماه از بازداشت فرزندشان مطلع شدند،به نظر می رسد که این سناریو قرار است هم چنان تکرار شود، اما مطابق کدام قانون، کدام فرهنگ و کدام اخلاق؟ کجای دنیا این چنین با انسانها برخورد می شود، کجا نوشته شده است که اجازه دارند به این نحو به جان جوانان یک سرزمین بیفتند و با آنان به این شکل غیر انسانی رفتار کنند؟ کدام قانون اخلاقی اجازه می دهد که این جوانان را از ابتدایی ترین حقوق خود محروم کنند؟به جرم آزادی خواهی و برابری طلبی؟
Thursday, January 17, 2008
پرولتارهای سراسر جهان متحد شوید
پرولتارهای سراسر جهان متحد شوید
Workers of the world unite
مارکس و انگلس در مانیفست کمونیست می نویسند:شرط اساسی برای هستی و سلطه ی طبقه ی بو رژوا ،تکوین و افزایش سرمایه است،شرط وجودی سرمایه،کار مزدوری است...تکامل صنعت مدرن،همان بنیادی را که بورژوازی بر اساس آن تولید می کند و محصولات و ابزار تولید را به تصاحب خود در می آورد از زیر پایش فرو می پاشد.بدین گونه آنچه بورژوازی بیش از همه به و جود می آورد گورکن خویش است.سقوط آن و پیروزی پرولتاریا به یکسان اجتناب ناپذیر است
مارکس می نویسد:شرط رهایی طبقه ی کارگر الغای تمامی طبقات است.به عبارت دیگر ،سرنگونی سرمایه داری به برقراری شکل نوینی از جامعه ی طبقاتی نخواهد انجامید.بلکه،این اقدام پیش در آمد ایجاد جامعه ی بی طبقه ای است که در آن دیگر از استثمار و دشمنی طبقاتی خبری نیست
Workers of the world unite
مارکس و انگلس در مانیفست کمونیست می نویسند:شرط اساسی برای هستی و سلطه ی طبقه ی بو رژوا ،تکوین و افزایش سرمایه است،شرط وجودی سرمایه،کار مزدوری است...تکامل صنعت مدرن،همان بنیادی را که بورژوازی بر اساس آن تولید می کند و محصولات و ابزار تولید را به تصاحب خود در می آورد از زیر پایش فرو می پاشد.بدین گونه آنچه بورژوازی بیش از همه به و جود می آورد گورکن خویش است.سقوط آن و پیروزی پرولتاریا به یکسان اجتناب ناپذیر است
مارکس می نویسد:شرط رهایی طبقه ی کارگر الغای تمامی طبقات است.به عبارت دیگر ،سرنگونی سرمایه داری به برقراری شکل نوینی از جامعه ی طبقاتی نخواهد انجامید.بلکه،این اقدام پیش در آمد ایجاد جامعه ی بی طبقه ای است که در آن دیگر از استثمار و دشمنی طبقاتی خبری نیست
Wednesday, January 16, 2008
تصاویر دستگیر شدگان (دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب(چپ رادیکال)) در 24 دی ماه
نه .....نه.....نپنداریدکه ما غمگین و افسرده ایم...نه..
ما خوشحالیم..خوشحالیم که رفقای در بندمان در اوین در زندانهای مخوف شما سر خم نخواهند کرد
و یک نه بزرگ به تمام نیروهای ارتجاع می دهند
آری شما وحشت زده اید از آزادی و برابری می ترسید از فریاد سرخ ما می هراسید که این چنین به دست و پا افتاده اید
زنده باد آزادی و برابری
ما خوشحالیم..خوشحالیم که رفقای در بندمان در اوین در زندانهای مخوف شما سر خم نخواهند کرد
و یک نه بزرگ به تمام نیروهای ارتجاع می دهند
آری شما وحشت زده اید از آزادی و برابری می ترسید از فریاد سرخ ما می هراسید که این چنین به دست و پا افتاده اید
زنده باد آزادی و برابری
Tuesday, January 15, 2008
اسامی بخشی از دستگیر شدگان جدید
باز هم سركوب و بازداشت
به نظر میرسد رفقای زیر از جمله دستگیر شدگان هستند
۱ - سروش دشتستانی
۲ - امین قضائی
۳ - بیژن صباغ
۴ - آناهیتا حسینی
۵ - مرتضی خدمتلو
۶ - محمد پور عبدالله
۷ - بیتا صمیمی
لیست کاملتر متعاقبا اعلام خواهد شد.
دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب دانشگاههای سراسر کشور
۲۶ دی ۱۳۸۶
۲ - امین قضائی
۳ - بیژن صباغ
۴ - آناهیتا حسینی
۵ - مرتضی خدمتلو
۶ - محمد پور عبدالله
۷ - بیتا صمیمی
لیست کاملتر متعاقبا اعلام خواهد شد.
دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب دانشگاههای سراسر کشور
۲۶ دی ۱۳۸۶
خاموش نخواهيم گشت...هرگز
من آمده ام كه بشكنم ظلمت شب
روزهاي سرد دشواريست
زندانها اينك پرز دانشجوي زندانيست
موج درياها رو به خاموشيست
تو بيا با آن نداي گرم طوفاني
تو بكوب مشتت را بر ديوار تنهايي
ستاره هاي شبهاي تار اين زمين
اينك در اوين
مبارزان روزهاي وحشت اين زمين
اينك در اوين
از خشم بر خود بلرزيد تا اوين
با مشت بتازيد تا اوين
براي آزادي وبرابري بسازيد
دنيايي نوين
Subscribe to:
Posts (Atom)