بگذارید این دنیا دوباره دنیایمان شود،بگذارید این هوا دوباره بهاران را به ما نوید دهد،بگذارید این کودکان کار ازضربه های سهمگینتان بیرون آیند.بگذارید آرزوهای ساده ی کودکانمان به ثمرنشیند.نپندارید که این ها را از شما التماس می کنیم بلکه آنها را فریاد میزنیم در گوشهای کرتان و بر اندام مسختان،ما زر خرید سرمایه داران نیستیم ما سیلی خور کارفرمایان بی رحم نیستیم،آن کارگرکه حق خویش را خواهان بود می دانم که برای شما شب پرستان چه خطری داشت که آنچنان جلوی کلامش را گرفتید ویا آن جوانان دانشجو که از مقابل دانشگاه ربوده شدند و به دخمه های بی هیبت شما برده شدند.می پندارید که از میانمان" حیدر خان ها"،...دیگر نمی جوشند می پندارید که سرودهای ما دیگر کهنه گشته اند و توانایی بسیج توده ای را ندارند می پندارید این زمین ها این معادن این روستا ها با مردمان روستایی اش از ان شما هستند وبا خود به توهم می اندیشید که این کارگران و کودکان وزنان تا لحظه ی مرگشان برای شما تن پروران سرمایه دار جان می کنند.نه ...نه...رویاهای وقیحتان را به گور می برید...یقین بدانید این خواب خوش که با خود می پروانید به زودی به کابوس مبدل می گردد.

برقرار باد آگاهی توده ها برضد دیکتاتوری سرمایه داری