Friday, February 20, 2009

انتخابات سال هشتاد وهشت و مجریان آن
سخن بر سر این نیست که آیا پارلمان بورژوائی مدت مدیدیست وجود دارد یا مدت کوتاهی، بلکه سخن بر سر این است که توده های زحمتکشان تا چه حدی آمادگی آن را دارند(چه از لحاظ سیاسی و چه عملی) که نظام نوینی را بپذیرند و بساط پارلمان بورژوا-دموکراتیک را برچینند لنین-سال1920
اگر نگاهی به جراید و خبرگزاری ها داشته باشیم.خواهیم دید که گزارشی منتشر شد مبنی بر این که بیش از یک میلیارد دلار!! در خزانه دولت واریز نگردیده است و در سوی دیگر همه ی صاحب منصبان با انتشار این خبر از چرایی و چگونگی این ماجرا اظهار بی اطلاعی و تعجب ! می کنند.ودر طرف دیگر در ذهن توده ی زحمتکش جای پرسشهایی باز میگردد و افسوس و صد افسوس که هیچ هنگام جای خالی جوابها به این پرسشها برای آنان برطرف نمی شود.چرا؟به راستی چرا و چگونه این اتفاقات صورت می گیرد و هیچ گونه بررسی هدفمند( و نه از نوع دروغین و کاذب آن)صورت نمی گیرد.براستی منافع چه کسانی و یا به کلام کامل تر منافع چه قشر و طبقه ی خاصی ایجاب می کند که این گونه بی سر وصدا ،دار وندار فرد به فرد زحمتکش این جامعه به تاراج برود و هر روز حال و آینده ی طبقه ی کارگر سیاه تر گردد؟
اری،دولت کسری بودجه بالا می آورد و بورژوازی حاکم که دست اندرکاران دولت هستند سود میبرند.به چه صورت؟با به کاربردن قراردادهای قلابی توسط اشخاصی که از زیر و رو ورمز وراز تمام این سودهای بی انتها با خبرند وبه نفع خود در حسابهایشان واریز می کنند!دوستان اگر ما نیز در میان آنها بودیم یقینا به این نکته پی میبریم که اعضای اکثریت حاکمیت چه منافعی به عنوان مصرف کنندگان و سهامداران این مبالغ هنگفت دارند.((از نظر کارل مارکس دو نوع عطش به ثروتمند شدن در جامعه نمود پیدا میکند:1- ثروتمند شدن و سرمایه دار ساختن از راه تولید(از نوع تولید سرمایه داری)2-ثروتمند شدن از طریق دزدیدن ثروت عمومی و ثروت موجود دیگری که این ثروت اندوزی در همه ی سطوح جامعه از حاکمیت تا کافه هایی که پاتوق دزدان است ،آشکار می گردد))حال قضاوت با شماست که حاکمان سرمایه در ایران کدام نوع از ثروت اندوزی را با خود به یدک می کشند؟!
اما با این وجود و با کسری های بودجه ای که دولت به آن دچار شده است،رویداد اقتصادی با اهمیتی نیز در حال وقوع است:و آن از میان بردن یارانه های پرداختی توسط دولت در بخش های مختلف است که هر از چند گاهی توسط اعضای دولت مطرح می گردد...و اذهان مردم را به صورت مستمر با این رویداد آمیخته می کنند و به اصطلاح باعث ایجاد آمادگی در جامعه در مواجه با این رویداد میشوند. وباید به انتظار نشست که افراد جامعه با مشاهده ی این رویداد چه تصمیمی خواهند گرفت:آیا با شور و اعتراض عمومی به مقابله خواهند رفت و یا همواره خاموش می مانند؟برای جواب به این سوال مشاهده ای پیش روی ماست:با دیدن هر باره ی نیروهای نظامی و کماندو در تمامی معابر پر رفت و آمد عمومی اعم از چهار راهها ،میادین ،دانشگاه ها و با بهره برداری از طرح جدیدی به نام((مبارزه با تحولات اجتماعی)) به این نتیجه خواهیم رسید که حاکمیت خود را آماده ی آن روزی کرده که با اعلام برنامه های اقتصادی و سیاسی که به یقین بر ضدیت با زندگی طبقه کارگر و زحمتکش است؛پاسخ مناسبی را به این اعتراض ها بدهد و با اقدام به ایجاد فضایی نظامی و رعب آور در سر تا سر شهر بر خروش اکثریت جامعه غلبه نماید و به قولی اعتراض ما را در اولین نطفه های به وجود آمده در ذهنمان در سر همان اولین چهار راه خفه نماید! وگرنه تا دیروز که نیروهای راهنمایی ورانندگی به تنهایی اقدام به عملیات های خود می کردند ،چگونه شد که یک باره در کنار هر نیروی راهنمایی و رانندگی یک فرد نظامی و کماندو وبسیج گماشته می شود؟!این نشا ن از پلیسی نمودن فضای اعتراضی جامعه دارد و در جهت هرچه تنگ تر نمودن این فضا کوشش می شود.نظر من بر این است که این اقدام و رویداد اقتصادی تا قبل از انتخابات سال 88 صورت نخواهد گرفت چرا که امروز برای حاکمیت روز به انجام رسانی پروژه های به اصطلاح بزرگ با شعار های پر طمطراق است،روز پرتاب ماهواره ی ((امید))است و نه نا امید کردن اقشار مردم و به خصوص زحمتکشان از وضعیت موجود و فراروی آنها به سوی مبارزه بر علیه وضع موجود...والتر بنیامین میگوید:در دنیا خروارها ((امید))است ،اما نه برای من.
اما ما به روشنی می بینیم نظام بورژوازی هر چه فضا را قبل از انتخابات بخواهد پر زرق و برق و آرامش دهنده و امید وار کننده به طبقه ی کارگر بقبولاند این طبقه با انجام اعتراضات وسیع خود در چندین روز اخیر در نقاط مختلف کشور سعی در برهم زدن این شرایط گول زننده دارند.فقط نیاز داریم یک نگاه اجمالی و نه جزء به جزء به این اعتراضات بیندازیم.
اما حاکمیت در آستانه ی انتخابات دیگری است و بعد از 30 سال فرو کردن میخ خود بر سرنوشت تمامی انسانها ،مانند تمام سالهای دور یا نزدیک،جامعه را چشم انتظار و وامانده ی روز انتخابات میخواهد نشان دهد...با پا به عرصه گذاشتن افراد مطرح کاروان اصلاح طلب همچون خاتمی و در کنارش اصحاب اصلاح طلب او که خبر کاندیداتوری او را در بوق وکرنا می کنند که:خاتمی برگشت،چرا که او را جامعه طلب کرده است.نه آقایان او را تناقضات درونی شما طلب کرده است که شما را رو به انزوا و از هم پارگی می برد.و میخواهید این مهره ی تمام عیار خود را که تمام وعده هایش برای ما انسانهای آزادیخواه و برابری طلب به پوچی تبدیل گشته است،علم کنید.اما ما در سوی دیگر مطمئنا اگر در بررسهای خود در مورد مسئله انتخابات به یک اکتشاف نظری و در پی آن به یک کنش اجتماعی مناسب در باب وظیفه ی خودمان برسیم میتوانیم یک حرکت خاص خود را اجرایی کنیم.حال باید به راه حلی برسیم:با مشاهده ی حرکاتی که از طرف نامزدهای انتخاباتی که به صورت جسته و گریخته خود را مطرح می کنند و یا جبهه ی طرفدار آنها در جهت نفع آنان برای رسیدن به مقام کاندیداتوری و نهایتا رئیس جمهوری تبلیغ می نماید،آموزنده ترین وجه نظام بورژوازی و مناسبات سرمایه داری با شعارها و روشهای آنان در ایران آشکار می گردد.اما در طرف مقابل و در بعضی از جریانات در تضاد با مسئله انتخابات و به قولی نمایش هرساله ی این مراسم(( ملی و دموکراسی گونه!!))جریاناتی وجود دارند که با تبلیغ و تهیج و یا به ندرت با حرکتهای حساب شده به مقابله می روند که در این راه جز صرف انرژی و پتانسیل بیش از حد مردم بی خبر که در جریاناتی از قبیل (ما هستیم!) و جریانات سلطنت طلب فعالیت می کنند،چیزدیگری به دنبال ندارد،که پرونده ی آنان برای اکثریت آگاه طبقه ی زحمتکش مختومه است.در دسته ی دیگر افرادی هستند که در وحله ی اول خواهند گفت: دوستان ما زورمان نمی رسد!!...در این سخن آنها مفهومی ساده نهفته است:آری می خواهند سکوت و خفه خون گرفتن خود را با این جمله توجیح نمایند.دوستان سخن من با شماست،مبارزه کجا معنا پیدا می کند؟آیا آن زمان که قدرت ما هم از لحاظ نظری و پراتیک(عمل انسانی) بر مخالفانمان می چربد و یا همه رفیقان و یاران ما هستند؟نه...قطعا خیر...برای مبارزه باید شرایط عینی و شرایط ذهنی برای طبقه ی فرو دست و کارگر به صورت آگاهی و کنش اجتماعی جلوه نماید،تا در مواقع بحرانی و در شرایط آخرین در بحرانهای انقلابی ،این طبقه،این مرحله از حرکت اعتراضی طبقه خود را به دست گیرد،نه این که توسط عوامل آشکار و نهفته ربوده شود.در غیر این صورت مطمئن باشید اگر انتخاباتی باشد و برای طبقه ی کارگر به صورت ساختگی آن جلوه کند رای آنها در صندوق ها ریخته خواهد شد و آن هم در صندوق های بورژوازی..چرا؟چون شرایط ذهنی آماده نشده است چون کارگر در کنار هم طبقه ای خود،آگاهی درمورد روابط آنها و کارفرما ومناسبات پیشرفته ی دیگر ندارد.چون رسانه ها و دروغ هایش در دست بورژوازی است و هر روز در تصمیمات کارگر می تواند هزاران برابر بیشتر از هر عاملی تاثیر بگذارد و کارگر را با حقوق های نا گرفته و معیشت و زندگی راکت و مرداب گونه به پای صندوق رای ببرد.
در آخر آنچه ما در این روزها و در انتخابات سال 88 باید به صورت هدفمند پیگیر آن باشیم:این چنین است:«کارل مارکس میگوید:آنچه پرولتاریا در جریان انقلاب فوریه(فرانسه) به دست آورد،فقط زمینه ای بود برای رهایی انقلابی خودش، ولی به هیچ وجه خود آن رهایی نبود»
طبقه ی کارگر در جریان خود آگاهی خود برای بدست آوردن پیش زمینه هایی برای رهایی خود از زنجیر های بورژوازی حاکم بر تمامی ارکان زندگی اش باید به صورت هدفمند دست به تدابیری بزند که بعد از به انجام رسانی این تدابیر،راهبردی بودن حرکت خود را به عنوان یک طبقه ی معترض و خواهان حق آزادی و برابری در جریان انتخابات به اثبات برساند.و با این حرکت در مسیر رهایی قطعی خود به دیگر جریانات و طبقات نشان دهد که با یک انتخابات هیچ گاه نمی توانند سرنوشت آنها را رقم خورده جلوه بدهند و تا چهار سال دیگر آنها را چشم انتظار انتخابات دیگر و وعده های واهی دیگر بگذارند
زنده باد آزادی،برقرار باد برابری
علی سالکی- ا/اسفند/87

Sunday, February 15, 2009

محمد پورعبدالله را آزاد کنید



رفیق میدانم که احتیاج به خواب داری
در انفرادی و آن تنها به دور از حتی یک قلم و کاغذ تنها راه خواب است که می دانم حتی نمی گذارند آن را هم آسوده حس کنی
محمد این روزها همه ی خبرها به سان آوار بر سرم خراب شد از دستگیری تو تا....
رفیق می دانم روز به روز می خواهند عرصه را بر انسانیت و آزادیخواهی و برابری طلبی تنگ کنند.اما خودت هم میدانی که هرگز و هرگز نخواهند توانست
رفیق این چند روز همه ی خاطرات ،اشک هستند
و تنها سهم ما این است
اما آینده روی دیگری خواهد داشت