Wednesday, June 25, 2008

غم نان اگر بگذارد

غم نان اگر بگذارد
صمد بهرنگی در کتاب کند و کاو در مسائل تربیتی ایران می گوید:معلمی یعنی فقط فرمولوار برنامه ی درسی و تحویل آن به شاگرد.معلم درسش را هم مثل یک دستگاه خودکار و ماشینوار می گوید.حساب کنی می بینی که بیشتر از هزار بار نادرشاه را درس گفته،هزار بار نادرشاه رابرده به هندوستان و هندیهای بیچاره را از دم تیغ بی دریغ او گذرانده و مفتخرانه((فاتح)) لقبش داده و برگردانده به ایران.
زندگی ماشینی برای تمام انسانها:
هیچ هنگام بورژوازی این شعار را به صورت عیان نخواهد داد.اما با کمی اندیشه و نظاره بر عینت ها و واقعیات خواهیم یافت که حرکات و رفتارهای اجتماعی انسانها که توسط جبر بورژوازی انجام می گیرداین شعار در سرلوحه ی کار قرن بیست و یکم قرار خواهد داد چون ضرورت وجود سرمایه داری وجود همین سیستم خودکار و خشک است.
مدارس و تمام مراکز آموزشی به دستگاهی تبدیل گشته اند تا مغز انسانها از کودک یا نوجوان و جوان نخست از تمام هویتهای انسانی پاک شود و در قدم بعدی با همان افتخارات نادر شاه،چه در زمان صمد بهرنگی و زمان ما ،و انقلاب بی فروغ اسلامی اللخصوص در زمان ما اشتغال گردد.و دیگر جایی نه برای معلم باشد که بر تاریخ و سرگذشت این جهان دلایل انسانی و دور از جهت گیری دهد و نه جایی برای شاگرد که هویت انسانی خود را بپروراند.
معلم به فکر نان است و از روی عادت همیشگی بر سرکلاس خواهد رفت و ازسرناچاری باز همان حرفهای تمام سالهای کاری خود را بیان خواهد کرد.چون اینجا دیگرهیچ شوقی نخواهد ماند.نه شوق آموزش بهتر و نه آگاهی دادن به شاگردان نپخته.تنها یک چیز می ماند تقلا زدن برای بدست آوردن یک تکه نان برای خانواده که به قول صمد بهرنگی از آن به صورت ((کانون مقدس حیات))!!! نام می آورد.و آن هنگام که از نبود حداقل رفاه به تنگ می آید و براین وضع موجود خروش میکند با سرکوبی صد چندان وقیحانه تر ازنظام آموزشی پوسیده روبه رو میشود.
هرگز نباید این چنین فرض نمود که با تصویب چند لایحه و قانون در حکومت،نظام آموزشی ما کاری بهتر ارائه خواهد داد.جدا شدن نظام آموزشی از قید و بندهای کهن و پوسیده تنها در گرو آزادی های اجتماعی است و این آزادی درگرو مبارزه ای بی وقفه و منسجم به دست خواهد آمد
جهان مدرن خود را اسیرافکار تفرقه انگیز،رقابتی و حرفه ای درباره ی آموزش و پرورش کرده است.و حتی یک لحظه به این امکان نمی اندیشد که آموزش وپرورش باید معطوف به آرمانهای برابری،یاری متقابل و ابراز خلاقیت باشد.تمام تلاشهای آموزش در این عصر،عصر سقوط انسانیت برای یک هدف است((هوشمندی)).اما در سرتا سر این نظام آموزشی خبری از خردمندی این سیستم نمی باشد. ولی ما چگونه می توانیم بر روی خرابه های این سیستم کهنه و خشک،بنایی تازه و نوین را بر پا کنیم در حالی که پندار خشک و منجمدی داریم. و همه ی سعی و تلاش ما درجهت فرو کردن آن در ذهن کودکان است؟به نظرمن این مسائل یاد شده خطیرتر وبسیار فوری تر از هر اقدامی برای یک دنیای بهتر است.چون این کودکان هستند که با دستان خالی امروز خود ،فرداها را بهتر خواهند ساخت.و در این بین برای ساختن یک نظام آموزشی بی طبقه که همگان از تمام امکانات و رفاه آموزشی برخوردار باشند ،ابتدا باید در جهت حمایت از جنبش های دموکراتیک و آزادیخواهی وبرابری طلبی درآییم که دغدغه ی آنها بهتر شدن تمام این موارد موجود است.
که دیگر آرزوی کودکان کوره پزخانه های حاشیه شهرها که در زیر مشقت کار استخوان می سایند؛دیدن تهران نباشد.که دیگر کودکیِ خود را در میان هجمه ی سنگینی از بوی تعفن ،کثافت و دود نگذراند.که دیگر کودکی برسر بی امکاناتی و بی مبالاتی رژیم خشک سرمایه،صورتش زیر آوار کلاس آتش گرفته ،نسوزد.که دیگر انسانی در حسرت کودکی خود در درون چرخ دنده های خرد کننده ی نظام سرمایه داری نباشد.
زنده باد آزادی و برابری
علی سالکی

1 نظرات:

Anonymous said...

سلام
موفق باشید