Sunday, February 15, 2009

محمد پورعبدالله را آزاد کنید



رفیق میدانم که احتیاج به خواب داری
در انفرادی و آن تنها به دور از حتی یک قلم و کاغذ تنها راه خواب است که می دانم حتی نمی گذارند آن را هم آسوده حس کنی
محمد این روزها همه ی خبرها به سان آوار بر سرم خراب شد از دستگیری تو تا....
رفیق می دانم روز به روز می خواهند عرصه را بر انسانیت و آزادیخواهی و برابری طلبی تنگ کنند.اما خودت هم میدانی که هرگز و هرگز نخواهند توانست
رفیق این چند روز همه ی خاطرات ،اشک هستند
و تنها سهم ما این است
اما آینده روی دیگری خواهد داشت

2 نظرات:

Anonymous said...

او را هزار بار کشتند
و باورم اورا همیشه زنده تر ازپیش زنده داشت
او زنده بودنش را هر دم به خون نگاشت
سعید سلطانپور

Anonymous said...

آزادی به سبک لنین و استالین